این ماجرا، ماجرای یک زن و ظرفی از عطر، در هر چهار انجیل ثبت شده، اما با تأکیداتی متفاوت. برای مثال، در انجیل لوقا، گفته شده که این زنی است بدکاره. اما از انجیل مرقس چنین برداشت میشود که وی، بانویی با ارج و قُرب بوده، چرا که عطری که آورد، بسیار گرانبها بود. همچنین، نکات بیشتری در خصوص خودش و عملش بیان کرده، میفرماید: «آنچه در توان داشت، انجام داد.» ریختن روغن معطر بر سر میهمان بههنگام ضیافت شام، امری غیرعادی نبود. این یکی از رسوم میهماننوازی بود. باید توجه داشت که کسی که این کار را انجام داد، یک «زن» بود. در رویداد قیام نیز، یک زن بود که اهمیت آن لحظات را دریافت. تدهین کردن به این شکل، یعنی بر روی سر، نشانهای بود از شاهی، و مباحثات بعدی نیز در پیرامون این موضوع درگرفت که آیا عیسی پادشاه است یا نه. این زنِ ساکت، هیچ شکی در این زمینه نداشت.اما اهمیت اصلی کار او، در جای دیگری نهفته است. او عیسی را برای تدفین تدهین کرد. او آگاه بود که مرگ او برای رسالتش بنیادین است. وقتی عیسی به شاگردانش فرمود که باید بمیرد، پطرس لب به اعتراض گشود. اما این زن درک کرد که مرگ به معنی خاتمۀ کار عیسی نیست، بلکه «بخشی» از آن است.
از آنجا که پیکر عیسی را شتابان دفن کردند، فرصتی نبود که آن را تدهین کنند، و آنانی که یکشنبه صبح آمدند تا این کار را انجام دهند، با مواجهه با رستاخیز، موفق به این کار نشدند. این زن فرصتی را به دست آورد که دیگران از دست دادند. او مسیح بودن عیسی را تصدیق کرد و خبر خوش حیاتِ پیروزمند بر مرگ را اعلان نمود.