نان روزانه

این بخش، سرودی تازه است برای پایان سال، تا وارد ایام مقدس پیش از کریسمس شویم. سرودی که در دریا و بیابان خوانده شود، در روستاها و بر فراز کوه‌ها. سرودی تا زمین را پر سازد. «خداوند می‌آید!»
مکثی وجود داشت. برای ۵۰ سال، هیچ نشانه‌ای از کارهای خداوند دیده نشده بود. اما خداوند همچون مادری باردار، برای رسیدن زمان مناسب، انتظار می‌کشید. آیا سرنوشت قوم خدا در دست بابلیان بود؟ همه خواهند دید که آن خدایانِ پوشالی که بسیاری بر آنها توکل کرده‌اند، بی‌ارزش‌اند. آیا رودخانه‌ها سر راه قوم قرار دارند؟ آنها خشک خواهند شد. آیا تاریک است؟ نوری بر مسیرشان تا‌بانده خواهد شد. آیا زمین پستی و بلندی دارد؟ مسیر، مسطح خواهد شد. خدا همچون جنگاوری بیرون آمده و دوران انتظار به سر رسیده است.

شاید باور به این خدا که این‌قدر فعال و پر‌طنین است، برای ما سخت باشد؛ گرچه این بیشتر، قدرت بدیع‌گوییِ اشعیای نبی بود. در همین حال، عیسایی را به یاد می‌آوریم که کاسبان را از معبد بیرون و طوفان را آرام کرده بود. با وجود آنکه در ایام مقدس پیش از کریسمس، ما به آمدن عیسای نوزاد چشم می‌دوزیم، اما همچنین با جدیت به وقایع آینده نیز فکر می‌کنیم، به بهشت و دوزخ، به مرگ و داوری، و به بازگشت ثانویه. وعدۀ خداوند این است: «ایشان را وا نخواهم نهاد… فریاد خواهم کرد… خراب خواهم کرد… رهبری خواهم کرد… هدایت خواهم نمود… و تاریکی را در برابر ایشان به نور بدل خواهم کرد.»

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.