بالاخره پولس این فرصت را یافت تا در یک مکان بماند. دو سال موعظۀ او در تالار سخنرانی تیرانوس، موفقیتآمیز و پُربار بود. تأثیر او بر تمرین جادوگری در آن منطقه، همان تبدیل فرهنگی مورد پسند ماست- با اینکه معمولاً چنین فرایندی بیش از دو سال طول میکشد. بسیاری از خادمان محلی به نتایج چشمگیر کار پولس به دیدۀ حسادت نگاه میکنند.
با وجود این، دائماً بهدنبال موفقیت دویدن، ما را از نظر روانی در همان وضعیت جادوگران قرار خواهد داد. آئینهای جادوگری استراتژیهایی برای اِعمال کنترل هستند: آن هم با استفاده از اهرمهای قدرت فراطبیعی. امروزه عدۀ کمی به این نوع جادوگری میپردازند، اما بسیارند کسانی که میخواهند خدا را در رابطهای از جنس داد و ستد محدود کنند: یعنی اگر من فلان کار را بکنم، خدا هم در عوض، بهمان کار را خواهد کرد.
این الگوی فکری، زمینه و بستر بسیاری از خرافات است. جالب اینجاست که این را بهوضوح در تعالیم انجیل کامیابی هم میبینیم با این ادعا که خدا به ناچار، ثروت مسیحی عظیم و کلیسایی لبریز از برکات را به ما عطا خواهد کرد. هیچکدام از این دو رویکرد منعکسکنندۀ عمق و سرسختی ایمان مسیحی که در پولس میبینیم، نیستند.
اگر اناجیل یک پیام برای ما داشته باشند، آن این است که خدا میخواهد ما را از اضطراب تلاش برای کنترل جهان اطرافمان، آزاد کند. با عمیقترشدن ایمان، اعتمادمان نیز عمیقتر شده و وابستگیمان به پاسخهای سریع و راهحلهای ساده کاهش مییابد. جماعتها این توانایی بالقوه را دارند که رو بهسوی زندگی بهتری کنند. اما ابتدا میبایست آنقدر صداقت داشته باشند که اعتراف کنند آنها نیز گاهی میخواهند خدا را کنترل و محدود کنند.