داستان برصلیبشدنِ خداوند را بهتر است آهسته و با دقت خوانده و در هر لحظه و هر برخوردی در آن تعمق کنیم. لوقا با نزدیکشدن به پایانِ داستانِ مصائب و رنجهای خداوند، دوباره به موضوعاتی متمایز اشاره میکند که در گذشته هم به آنها پرداخته بود: اهمیت نقش زنان در زندگی و خدمت عیسی. این حقیقت که عیسی برای تمام ملتها آمد و با اشاره به شمعون قیروانی و فرماندهٔ سربازان رومی بیان شد، جایگاه عیسی در زمانبندی خدا، یعنی به انجامرسیدن پیشگوییها و در همین حین نگاه به آینده؛ عناوین و القاب عیسی مانند مسیح و پادشاه؛ بیگناهی و بخشندگی او؛ و رابطهٔ او با پدر.
اما داستان دو نفری که با عیسی مصلوب شدند، بیشتر جلب توجه میکند. اینجاست که قرار است ما خود را در داستان بیابیم. در اینجا یک بار دیگر، بر بیگناهی عیسی تأکید میشود. این دو جنایتکار به یک اندازه گناهکارند و به اعتراف خودشان، «زیر همان حکم» هستند. عکسالعملهای متفاوت آنها به عیسی، خوانندگان انجیل را با پرسشی روبهرو میکند. این عیسی کیست؟
آیا ما او و تمام آنچه را که در حیات و مرگ به ما ارزانی میدارد رد میکنیم؟ یا او را گرامی خواهیم داشت و در پی فیض او برای ورود به پادشاهی خدا خواهیم بود؟ دعای یک دزد و قاتل، تبدیل به دعای ما میشود. وعدهای که داده میشود نیز پر از رحمت است، حتی در اوج رنج بر صلیب.