ایام روزه
هفتهٔ مقدس
این قسمت شرحی تکاندهنده از وضعیت روحی نویسنده است. او در تاریکی مطلق است و راه فراری از آن نیست؛ زیرا خدا این کابوس را پدید آورده است. اگر خداست که مانند خرسی کمین کرده و مرا پارهپاره میکند، به چه کسی میتوانم رو کنم؟ اگر خداست که گِرد من حصار کشیده و زنجیرهایم را سنگین کرده، به کجای زمین- یا حتی آسمان- میتوانم بروم؟ این بخش، یکی از دردناکترین متون سراسر کتابمقدس است.
اگر نگاهی سریع به نیمهٔ دوم فصل بیندازید، تصویر متفاوتی خواهید دید. اگر عصبی هستید، از آیهٔ ۲۱ به بعد را بخوانید. ولی ما باید همینجا بمانیم و با شرح زجرآور ماجرای کسی روبهرو شویم که حوادث او را کاملاً در هم شکسته است. بهنظر میرسد که در تمام شرایط حاکم بر او اثر انگشت خدا را میتوان یافت.
در برخی مواقع، تنها پاسخ ممکن به جور زمانه، سکوت است. کلمات توجیهگر، تلاش برای بهانهکردن خدا، یا زندگی، یا سرنوشت و یا هر چیز دیگری، پوچ و بیمعنی است. هر کلامی فقط جرم را سنگینتر میکند. در این مواقع، چه در مورد خودمان و چه در همراهی با دیگران، فقط باید در سکوت روبهروی ویرانههای شهر رؤیاها نشسته و صبر کنیم.