نان روزانه

کلام امروز: میکاه ۷:‏۱-‏۷ | مطالعهٔ کتاب مقدس: مزمور ۹۸مزمور ۹۹مرقس ۶:‏۴۵ تا آخر

در این مرثیهٔ تکان‌دهنده، تصویری صمیمی از زندگی خصوصی نبی را مشاهده می‌کنیم. مخاطبین او قطعاً احساس می‌کردند که او دلی از سنگ دارد، اما در اینجا می‌بینیم که او بر حال و روز ملت خود گریان است. میکاه که نبی‌ای حقیقی بود، قوم خود را دوست می‌داشت و در اثر پیامی که دریافت کرده بود و بیان می‌داشت، احساس درد و اندوه می‌کرد. اما با‌این‌حال، قادر نبود به‌راحتی در کنار قوم خود زندگی کند. کسی به او گوش فرا نمی‌داد. هیچ شخص مناسب و شایسته نیز در اطرافش وجود نداشت. به هیچ کس نمی‌توانست اعتماد کند.
در جامعه‌ای فاسد و تباه‌شده، مردم اعتماد خود را به دیگران از دست می‌دهند. نافرمانی از کار خدا و بی‌اعتنایی به ارزش‌های اخلاقی منجر به هرج‌و‌مرج و بی‌نظمی در جامعه می‌گردد. میکاه با درد و رنج می‌نگریست که چگونه گناه، بنیادی‌ترین عوامل در روابط انسانی را از میان برده است.

آن هنگام که جامعهٔ پیرامون ما متلاشی می‌شود، چه باید بکنیم؟ میکاه می‌دانست که خدا دعای قوم خود را خواهد شنید و ایشان را فدیه خواهد داد. او زمانی که فدیه‌دادن و رهایی جامعه‌اش بعید به‌نظر می‌رسید، دست از کار نمی‌کشید. او به سخن‌گفتن از جانب افراد حاشیه‌نشین و مطرود ادامه می‌داد و «برای خدای نجاتِ خویش انتظار می‌کشید».

عبارات «انتظار‌کشیدن» و «چشم‌دوختن» در زبان عبری، دلالت دارد بر همکاری «فعالانه» از طریق ایمان و دعا و امید. لذا در آن حال که کل جامعه در حال فروپاشی بود، یک مرد خدا وجود داشت و نیز خودِ خداوند، که هر دو استوار و پابرجا ایستاده بودند. وقتی دنیای ما در هرج‌و‌مرج غوطه‌ور است، ما برای چه کسی انتظار می‌کشیم؟ به چه کسی چشم می‌دوزیم؟

دعای امروز

ای خدای قادر مطلق و جاودانی،
تو همواره بیش از آنچه ما دعا می‌کنیم، آمادهٔ شنیدن هستی،
و بیش از آنچه ما مشتاق و شایسته‌اش هستیم، عطا می‌فرمایی:
فراوانی رحمتت را بر ما فرو ریز،
و چیزهایی را که وجدان ما از آنها هراسان است، بر ما ببخشای،
و مواهبی را که ما سزاوار طلبیدنشان نیستیم، به ما عطا فرما،
اما به‌واسطهٔ شایستگی و وساطت عیسای مسیح، پسر تو و خداوندگار ما،
که با تو زنده است و سلطنت می‌کند،
در اتحاد با روح‌القدس،
یک خدا، اکنون و تا ابدالآباد.

مطالعهٔ کتاب مقدس

میکاه ۷:‏۱-‏۷

وای بر من! زیرا همچون گردآورندۀ میوۀ تابستانی شده‌ام، و مانند کسی که انگورچینی می‌کند؛ نه خوشۀ انگوری برای خوردن یافت می‌شود و نه نوبر انجیری، که جان من مشتاق آن است. سرسپردگان از زمین نابود شده‌اند، و صالحی در میان آدمیان بر جا نمانده است؛ همگی برای ریختن خون در کمین می‌نشینند، و همنوع خود را به دام صید می‌کنند. در شرارت‌ورزی چیره‌دستند؛ حاکمْ رشوه می‌طلبد و قاضی نیز همچنین؛ قدرتمندانشان به هرآنچه می‌خواهند حکم می‌کنند، و ایشان آن را به هم می‌بافند. بهترینشان مانند خارند، و صالح‌ترینشان همچون خاربست. روز دیدبانان توست، و مجازاتت فرا رسیده؛ اکنون زمان پریشانیِ ایشان است. بر دوست خود اعتماد مکن و به یار خویش اطمینان مدار؛ نزد هم‌آغوش خود نیز عنان دهان خویش نگاه دار؛ زیرا پسر بر پدر بی‌حرمتی می‌کند، دختر بر ضد مادر، قیام و عروس علیه مادرشوهر؛ و دشمنان شخص، اهل خانۀ اویند. اما من به سوی خداوند چشم می‌دوزم، و برای خدای نجاتِ خویش انتظار می‌کشم؛ خدای من مرا اجابت خواهد کرد.

مزمور ۹۸

برای خداوند سرودی تازه بسرایید، زیرا کارهای شگفت کرده است! دست راست و بازوی قدوسش نجات را برای او به عمل آورده است. خداوند نجات خود را اعلام فرموده، و عدالت نجاتبخش خویش را در نظر قومها آشکار ساخته است. او محبت و وفاداری خود را نسبت به خاندان اسرائیل به یاد آورده است؛ همۀ کرانهای زمین نجات خدای ما را دیده‌اند. ای تمامی زمین، برای خداوند فریاد شادمانی سر دهید! بانگ برآورید! هلهله کنید! بسرایید! خداوند را با چنگ بسرایید، با چنگ و با آوای نغمات. با کَرِناها و آوای سُرنا، به حضور یهوه پادشاه بانگ شادی برآورید! دریا و هر چه در آن است بخروشد؛ جهان و همۀ ساکنان آن! نهرها دستک زنند، و کوهها فریاد شادمانی سر دهند، در حضور خداوند، زیرا که برای داوری زمین می‌آید. او جهان را به عدالت داوری خواهد کرد، و قومها را به انصاف.

مزمور ۹۹

خداوند پادشاهی می‌کند، پس قومها بلرزند! خداوند در میان کَروبیان بر تخت نشسته است، پس زمین به لرزه درآید! خداوند در صَهیون بزرگ است، و بر تمامی قومها متعال. باشد که نام عظیم و مَهیب تو را بستایند! او قدوس است! پادشاه در اقتدار خویش، عدالت را دوست می‌دارد؛ تو مساوات را برقرار کرده‌ای، و عدالت و انصاف را در یعقوب به عمل آورده‌ای. یهوه خدای ما را برافرازید، و در قدمگاه او پرستش کنید، که او قدوس است! موسی و هارون از کاهنانش بودند، و سموئیل، از خوانندگانِ نام او. خداوند را خواندند و او ایشان را اجابت فرمود. در ستون ابر با ایشان سخن گفت؛ و آنان شهادات او را نگاه داشتند، و فریضه‌ای را که بدیشان عطا فرمود. ای یهوه، خدای ما، تو ایشان را اجابت فرمودی! تو آنان را خدایی آمرزنده بودی، اما از کردار بدشان انتقام کشیدی! یهوه، خدای ما را برافرازید، و در کوه مقدسش پرستش کنید! زیرا یهوه خدای ما قدوس است!

مرقس ۶:‏۴۵ تا آخر

عیسی به هر روستا یا شهر یا مزرعه‌ای که می‌رفت، مردم بیماران را در میدانها می‌گذاشتند و از او تمنا می‌کردند اجازه دهد دست‌کم گوشۀ ردایش را لمس کنند؛ و هر که لمس می‌کرد، شفا می‌یافت. و دوان دوان به سرتاسر آن منطقه رفتند و بیماران را بر تختها گذاشته، به هر جا که شنیدند او آنجاست، بردند. از قایق که پیاده شدند، مردم در دم عیسی را شناختند چون به کرانۀ دیگر رسیدند، در سرزمین جِنیسارِت فرود آمدند و در آنجا لنگر انداختند. چرا که معجزه نانها را درک نکرده بودند، بلکه دلشان سخت شده بود. سپس نزد ایشان به قایق برآمد و باد فرو نشست. ایشان بی‌اندازه شگفت‌زده شده بودند زیرا از دیدن او وحشت کرده بودند. امّا عیسی بی‌درنگ با ایشان سخن گفت و فرمود: «دل قوی دارید، من هستم. مترسید!» امّا چون شاگردان او را در حال راه رفتن بر آب دیدند، گمان کردند شبحی است. پس فریاد برآوردند، دید که شاگردان به زحمت پارو می‌زنند، زیرا بادِ مخالف می‌وزید. در حدود پاس چهارم از شب، عیسی گام‌زنان بر روی آب به سوی آنان رفت و خواست از کنارشان بگذرد. چون غروب شد، قایق به میانۀ دریا رسید و عیسی در خشکی تنها بود. عیسی بی‌درنگ شاگردان خود را بر آن داشت تا در همان حال که او مردم را مرخص می‌کرد، سوار قایق شوند و پیش از او به بِیت‌صِیْدا در آن سوی دریا بروند. پس از روانه کردن مردم، خود به کوه رفت تا دعا کند.

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.