نان روزانه

پیدایش ۵:۳۷ و ۱۵:۴۱و۱۶

و یوسف خوابی دیده،آن را به برادران خود باز گفت.پس بر کینه او افزودند... فرعون به یوسف گفت: «خوابی دیده‌ام و کسی نیست که آن را تعبیر کند و درباره تو شنیدم که خواب می‌شنوی تا تعبیرش کنی.» یوسف فرعون را پاسخ گفت: «از من نیست، خدا فرعون را به سلامتی جواب خواهد داد.»

یوسف

در زندگی یوسف چنین به نظر می‌رسید که همهٔ آن رویاها پوچ و باد هوا بوده‌اند. نه تنها برادرانش آن‌گونه که وی در رؤیا دیده بود، در برابرش تعظیم نکرده بودند، بلکه خودش مجبور شده بود خاضعانه در مقابلشان به خاک بیفتد. به‌جای عزت و احترام، ذلت و طرد‌شدگی نصیبش شده بود و به‌جای تخت سلطنت، گوشهٔ زندان. دنیای رؤیاهای او از هم پاشید. سیزده سال پر مشقت را در زندان سپری نمود. از سن هفده تا سی سالگی. سال‌هایی که می‌توانست بهترین سال‌های عمر یک جوان باشد، در عمل به زجرآورترین سال‌های زندگی‌اش تبدیل شد.
می‌توانست بپرسد (و شاید هم پرسیده باشد!) که «پس رویاهایم چه شدند؟» او به‌رغم همهٔ این «رؤیاهای تعبیر نشده»؛ به خدا وفادار ماند. به‌جای افسوس‌خوردن، فقط خدمت کرد. به‌جای شکایت‌کردن، عظمت خدا را اعلان نمود. به‌جای خیال‌پردازی دربارهٔ گذشته‌اش، رؤیاهای دیگران را در ارتباط با آینده تعبیر نمود. سال‌های طولانی زندان او را در وفاداری، خلوص و بندگی برجسته ساخته بود. در نتیجه با وجود شرایط نامطلوب، او پیروز بود. «… خداوند با وی می‌بود و آنچه را که او می‌کرد، خداوند راست می‌آورد» (پیدایش 23:39). زندگی پیروزمند، همیشه پاداش کسانی است که مطابق با معیارهای خدا زندگی می‌کنند. چرا شما نباید آن کس باشید؟

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.