چطور می‌توان از خیانت‌کردن پیشگیری کرد؟ برای دانستن جواب، قسمت قبل را مطالعه کنید.

 

اعتماد‌کردن یا اعتماد‌نکردن

 

 

«اعتماد خوب است، اما اعتماد کورکورانه‌ نه.»

سال‌های اولیه: بزرگ‌شدن در فضایی که وفاداری و اتکا به یکدیگر در آن حکمفرماست، باعث می‌شود تا فرد در بزرگسالی، راحت‌تر به دیگران اعتماد کند.

تجربۀ شخصی: ماهیت روابط در طول سال‌های میان کودکی و ازدواج، می‌تواند شکل‌دهندۀ میزان اعتمادپذیری یا بی‌اعتمادی فرد باشد.

رفتار شریک زندگی: پرواضح است که رفتار کثیف یا خیانت، اعتماد‌کردن را سخت می‌کند. بسیاری از کسانی که در چنین موقعیت‌هایی بوده‌اند، می‌گویند که اعتماد‌کردن بسیار مشکل‌تر از بخشیدن طرف مقابل بوده است.

اعتماد و ساده‌لوحی: اعتماد خوب است، اما اعتماد کورکورانه‌ای که شواهد را نمی‌بیند اصلاً خوب نیست.

اعتماد یک انتخاب است: دختری که به‌تازگی نامزد کرده بود، از دیدن نحوۀ صحبت‌کردن نامزدش با دختری دیگر در جمع، به او مظنون شده بود. در ورای این شک، پدری وجود داشت که به اعتماد مادرش خیانت ورزیده بود و خود نیز پس از ازدواج مجدد، توسط همسر جدیدش خیانت دیده بود. وقتی مشاورش به او پیشنهاد داد تا هنگامی که نتوانسته با این ماجرا درست برخورد کند، ازدواج را به تعویق بیندازد، متوجه شد که با یک انتخاب روبه‌روست. او گفت: «من تصمیم گرفتم اعتماد کنم.» او پس از سا‌ل‌ها زندگی شاد در کنار همسر و فرزندانش، می‌دانست که تصمیمش پیش از ازدواج نقطۀ عطفی در زندگی‌اش بوده است.

 

 

ماندن یا رفتن

در این دوره و زمانه، اگر دستگاهی خراب شود، تهیهٔ یک دستگاه جدید بسیار ساده‌تر و ارزان‌تر از تعمیر دستگاه قدیمی و معیوب است. اما انسان‌ها دستگاه نیستند. شواهد بسیاری وجود دارند که نشان می‌دهند تعمیر و ترمیم یک ازدواج، ساده‌تر (و بسیار ارزان‌تر) از دور ریختن آن است.
گاهی نمی‌توان کاری از پیش برد. اگر یکی از طرفین ازدواج را ترک کند، دیگر نمی‌توان کاری کرد. گاهی نیز رفتار یک طرف، آن‌قدر نامعقول است که نمی‌توان امیدی به نجات آن ازدواج داشت. اما این را نیز باید دانست که درصد حیرت‌آوری از کسانی که به دلیل «غیرقابل ترمیم‌بودن ازدواج‌شان» از هم جدا شده‌اند، بعدها اعتراف کرده‌اند که می‌توانستند به‌نحوی مشکلاتشان را حل‌و‌فصل کنند.

 

 

چرا بمانیم؟

به‌خاطر خودتان: جدا‌شدن می‌تواند به‌خاطر وجود وکلا، روند قضایی و تعهدات مالی، بسیار پرهزینه باشد. شاید حتی مجبور شوید که به‌جای یک خانواده، مخارج دو خانوار را بپردازید. اگر زن‌ها و شوهرها تصمیم به جدایی بگیرند، اغلب به‌عنوان دو دوست از هم جدا نمی‌شوند. حال اگر فرزندی داشته باشند، مجبور خواهند بود تا سال‌ها بر سر پول، ملاقات با بچه‌ها و تحصیل آنها با هم در تماس بمانند. تنهایی، تلخی و افسردگی، تجربۀ مشترک چنین افرادی است. میزان نیاز به روان‌درمانی در میان مطلقین بسیار بیشتر از مزدوجین است. حتی اگر زندگی با همسر جدیدی آغاز شود، این ازدواج‌ها معمولاً بیشتر از ازدواج‌های نخست از هم می‌پاشند. ازدواج‌های سوم نیز بیشتر از ازدواج دوم و هم‌خانگی نیز بیشتر از ازدواج دوباره به جدایی می‌انجامند.

به‌خاطر فرزندانتان: به‌ندرت پیش می‌آید که والدین بدون وارد‌کردن درد و رنج بسیار به فرزندانشان از هم جدا شوند. هیچ‌کس نمی‌تواند اثرات طولانی‌مدت جدایی را بر فرزندان پیش‌بینی کند، اما شواهد و مدارک بسیاری نشان می‌دهند که فرزندان طلاق، کمتر مدارج تحصیلی را طی می‌کنند و در بزرگسالی، در صورت ورود به رابطه یا ازدواج، احتمال جدایی بیشتری دارند، از نظر جنسی بیشتر مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرند، بیشتر درگیر خشونت‌های خانگی و بزهکاری می‌شوند و مشکلات عاطفی و روانی بیشتری خواهند داشت. البته استثناهای فراوانی نیز در مورد این آمارها وجود دارند، اما روند کلی این موارد را نیز نمی‌توان انکار کرد.

به‌خاطر دوستان و آشنایان: دوستی‌ها از هم می‌پاشند. زن ممکن است بعد از مدتی متوجه شود که دوستان متأهلش کم‌کم در حال فاصله‌گرفتن از او هستند، زیرا او را تهدیدی برای ازدواجشان می‌بینند. خانواده‌ها نیز به دفاع از یک طرف برمی‌خیزند. چه خوشمان بیاید چه نیاید، پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها اغلب درگیر نگهداری بیش از حد از فرزندان می‌شوند و ممکن است تعادل زندگی‌شان از دست برود.

مقالات مرتبط

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.