نویسندگان اناجیل به ما میگویند که عیسی داوطلبانه بهسوی مرگ رفت، در حالی که کاملاً میدانست چه اتفاقی خواهد افتاد، سرنوشت دشمن و قدرتهای تاریکی را مهر کرد و پدر همهٔ دروغها را (یوحنا ۴۴:۸) برای ابد شکست داد. حماسهای عظیم برای پسر انسان. سرنوشت الهی برای پسر خدا. آزادی برای کل بشر. چرا به آزادی احتیاج داریم؟ چون اسیر تمایلات گناهآلود خود هستیم و با قوت و توان خود نمیتوانیم در مقابلشان ایستادگی کنیم و البته در دنیایی زندگی میکنیم که مملو از وسوسه است. درحالیکه ممکن است برخی بگویند که صحبتکردن از طبیعت انسانی دیگر از مُد افتاده و ناخوشایند است، اما صحبتنکردن چیزی را عوض نمیکند.
جالب است بدانید که امروزه خیلی از مردم کلمهٔ «گناه» را از فرهنگ لغات خودشان پاک کردهاند. چطور؟ با گرایش هر چه بیشتر به سمت نسبیت اخلاقی. آیا میدانید چه معنایی دارد؟ از دید آنها یعنی اینکه هیچ معیار مطلقی برای درست و غلط در زندگی وجود ندارد. اگر حس میکنی کاری خوب است و به کسی هم صدمه نمیزند پس آن کار را انجام بده.
خیر، قوانین جامعه این اجازه را به افراد نمیدهد که هر چه را که در هر زمان که بخواهند، به هر قیمتی بهدست آورند.
آیا در شرایط خیلی خاص، دزدیکردن یا کلکزدن درست است؟
چند سال قبل، ۹ نفر از دانش آموزان یک دبیرستان در مسابقهٔ معروف کلکزدن و فریبکاری که میان مدارس آمریکا برگزار شده بود، شرکت کرده بودند. یکی از دختران شرکتکننده در آن مسابقه که حدود ۲۰ سال سن داشت، در یک مصاحبهٔ تلویزیونی گفت که فکر نمیکند کار آنها اشتباه بوده باشد و ادامه داد که هنوز هم معتقد است تقلبکردن در مواقع خاص هیچ اشکالی ندارد. واقعاً عجیب است! تقلبکردن یک معضل جدی است. هر دانشکده و دانشگاه معتبری دستورالعمل و برنامههای خاصی برای دانشآموزان خود دارد که بر طبق آن هر دانشآموز یا دانشجویی که حین تقلب گرفتار شود از آنجا اخراج خواهد شد. اگر شما را با این عقیده فریب دادهاند که از راه تقلب میتوانید نمرهٔ بهتر بگیرید و یا اینکه قبلاً تقلب کردهاید، از خود بپرسید که چرا فکر میکنید اشکالی ندارد؟ آیا این بیانصافی در حق سایر دانشآموزانی که سخت مطالعه کرده و با سربلندی امتحان دادهاند نیست؟ در مورد دانشآموزانی که بهخاطر مشکلات مالی سعی میکنند تا بلکه بتوانند بورس تحصیلی محدود دانشکده یا دورهٔ کارشناسی ارشد را بهدست آورند چطور؟ آیا شخصیت انسان نباید در روند تصمیمگیری ما به حساب بیاید؟ کسی که با تقلبکردن یا کلکزدن امتیازی را بهدست میآورد که حق او نیست، به شخص دیگری صدمه میزند. این یک عادت نادرست است.
تقلبکردن فقط محدود به دانشآموزان نیست. شاید شما چیزهایی درمورد تقلب و کلاهبرداری اخیر در دنیای تجارت شنیده باشید که در آن مشخص شد مدیران ارشد با سؤاستفاده از کارمندان و سرمایهگذاران خود پولهای هنگفتی را به جیب زده بودند. در نهایت این کار باعث شد که هم کار خود را از دست بدهند و هم با حکم زندان روبهرو بشوند. ریشه در کجاست؟ شاید در گذشته و دوران مدرسه و همان تقلبهای مثلاً بیخطر که گهگاه انجام میشدند. آیا شما دوست دارید که یک روز در چنان شرکتی مشغول کار شوید؟ اگر معیارهای الهی اخلاق و رفتار در بین نباشند چه چیزی میتواند از گسترش این جرایم جلوگیری کند؟ شاید از بهترین آیاتی که درمورد فساد اخلاقی سخن گفته است بتوان به این بخش از امثال سلیمان اشاره کرد: «شش چیز است که خداوند از آنها نفرت دارد، بلکه هفت چیز که نزد جان وی مکروه است. چشمان متکبر و زبان دروغگو و دستهایی که خون بیگناه را میریزد. دلی که تدابیر فاسد را اختراع میکند ، پایهایی که در زیان کاری تیزرو میباشند. شاهد دروغگو که به کذب متکلم شود و کسی که میان برادران نزاعها بپاشد» (امثال۶: ۱۶-۱۹). از ما انتظار میرود که خود را با این معیار بسنجیم. در یک کلام، این چوب حقیقتسنج ماست.
گناه هنوز وجود دارد، مهم نیست که چه تعداد از مردم این موضوع را نادیده میگیرند. اگر فکر کنیم که میتوان از پیامدها و عواقب گناه فرار کرد، سخت در اشتباه هستیم. شاید شما به احتمال زیاد این هشدار کتاب مقدس را شنیدهاید: «بدانید که گناه شما، شما را در خواهد گرفت» (اعداد ۲۳:۳۲). یک معیار و ضابطهٔ اخلاقی صحیح –و ترس از شکستن آن– ما را در مسیر مستقیم و باریک نگاه میدارد. چقدر عالی خواهد بود اگر این معیار نسلبهنسل منتقل شود، اما متأسفانه گاهی آن را گم میکنیم.