چرا پذیرفتن اینکه با طبیعت گناهکار به دنیا میآییم، سخت است؟ خدای پرمحبت واقعاً با ما این کار را نمیکند، اینطور نیست؟ ما چه کار شایستهای کردیم که لایق این محبت باشیم؟ برای بالغشدن در ایمان همچنین، پیبردن به این نکته که در چشم پدر آسمانی چه کسانی هستیم، به گذشت زمان احتیاج داریم.
گناهکار؟! بله و درعینحال فدیهشده و کاملاً مورد قبول خدا. ما یک انتخاب داریم. از یک طرف،کسانی که نمیخواهند وجود گناه اولیه را بپذیرند، خدا را بهعنوان یک دیکتاتور بیرحم و خشمگین معرفی میکنند. آنها میخواهند به مردم بقبولانند که انسان اساساً خوب و نیک است و خودش میتواند راه رسیدن به بهشت را پیدا کند. از طرف دیگر، صدای عیسای مسیح هنوز هم با گذشت ۲۰۰۰ سال به گوش ما میرسد که میگوید: «دست نگه دارید دوستان! شما یک قسمت از معادله را در نظر نگرفتهاید، اینکه از طریق من میتوانید به حیات ابدی برسید.»
این پیام در کلام خدا به شکل کاملتری وجود دارد. یکی از انبیای عهد عتیق، در نبوت خود، مسیح را چنین معرفی میکند: «خداوند مرا مسح کرده است تا مسکینان را بشارت دهم و مرا فرستاده تا شکستهدلان را التیام بخشم و اسیران را به رستگاری و محبوسان را به آزادی ندا کنم» (اشعیا ۱:۶۱). هنوز هم گوشهای بسیاری ناشنواست. در طول تاریخ اندیشمندان و پژوهشگران متعددی تلاش کردهاند تا ما را متقاعد کنند که ادعای مسیح تا چه اندازه بیپایه و اساس و مضحک است؛ چون او پسر خدا نیست. دقیقاً کیست آن کسی که قدرت داشته باشد با خدا بحث و مشاجره کند؟ آیا ما؟ دشمن نیز مثل من و شما مخلوق خداست. جَرّوبحث با خدا شبیه این است که ماه سعی کند خورشید را مغلوب نماید؛ درحالیکه ماه فقط باید نور خورشید را منعکس کند. سی. اس. لوییس میگوید: «انسان نمیتواند خدا را به مبارزه بطلبد، همانطور که نهر آب نمیتواند برتر از سرچشمهٔ خود باشد.»
مطمئن باشید که خدا بهخوبی میداند گناهکردن و خودخواهبودن چقدر برای ما راحت است، اما برای آن راهحل را نیز به ما داده است: فکر و قوت مسیح از طریق روحالقدس. حتی پولس رسول نیز که یکی از برجستهترین چهرههای مسیحیای است که تا کنون زیسته، با تمایلات طبیعت گناهآلود خویش کشمکش داشت: «زیرا آن عمل نیکو را که میخواهم انجام نمیدهم، بلکه عمل بدی را که نمیخواهم بهجا میآورم.» (رومیان ۱۹:۷)
کارت خدا برای «رهایی از زندان» چیست؟
از آنجا که ما انتخاب زیادی نداریم و باید طبیعت گناهکار خود را قبول کنیم، تنها کلید حل این مشکل، یعنی عیسای مسیح را نیز باید بپذیریم. بسیاری از مسیحیان هنوز زنجیر اسارتبار طبیعت گناهآلود خویش را همهجا بهدنبال خود میکشند، درحالیکه بهراحتی میتوانند با استفاده از یک کلید، آزاد شوند (این آزادی با آزادی از عواطف پریشان و دل نگرانیهای ما تفاوت دارد). چرا استفاده از این کلید بهنظر سخت میآید؟
ما در مورد باور برخی چیزها شرطی شدهایم. حتی اعتمادبهنفس سالم یا تصور خوشبختی نمیتوانند جایگزین احتیاج ما به قربانی، کفاره و محبت مسیح بشوند. دیر یا زود خداوند ما را وادار میکند تا به درون خود نگاهی انداخته، خود را آنگونه که واقعاً هستیم ببینیم. تنها وقتی بفهمیم بدون او چه هستیم، آنوقت میتوانیم از خود رها شده و آن چیزی باشیم که او برای ما در نظر دارد. برخی از شما قبلاً به این مرحله در زندگیتان رسیدهاید و برخی هنوز در راه هستید. دو راه داریم: میتوانیم سعی کنیم نقش خدا را بازی کنیم یا بگذاریم خدا، خدا باشد.
خدا میخواهد که از آن کلید –کارت خروج از زندان– استفاده کنیم. این کارت راحتتر از هر کارت اعتباری شناخته شدهای است. مطمئن باشید هیچ موازنهٔ پرداخت هم در کار نیست. هیچوقت؛ چون بهطور کامل پرداخت شده است. این عظیمترین محبتی است که میتوان تصور کرد.
تأمل شخصی
- آیا احساس اضطراب و تشویش دارم؟ چرا نباید راجع به آینده نگران باشم؟
- عادلشمردهشدن توسط مسیح چه معنایی برای من دارد؟
- آیا خدا اجازه میدهد که گاهی با او مشاجره کنم؟ چرا؟
- آیا میتوانم خیلی زیاد اعتمادبهنفس داشته باشم؟ غرور و تکبر چه تضادی با طبیعت خدا دارد؟
- آیا آزادی از اسارتهای گذشته برای یک مسیحی سادهتر است یا برای یک غیرمسیحی؟ چرا؟