چطور میتوانیم صدای فکر خودمان یا صدای آرام و ملایم خدا را تشخیص بدهیم؟ چطور میشود با یک بار جنگیدن محل دشمن (شیطان) را پیدا کرد و نقشهها و تدابیر او را فهمید؟ جواب این سؤالات را در قسمت قبل بیابید.
نبرد فرهنگی: مبارزه در میان خودمان
اسلحهٔ دیگری که شیطان بهکار میبرد چیزی است که ما به آن «جنگ فرهنگی» میگوییم. از این طریق دشمن میتواند کاری کند که ما در بین خودمان جنگ داشته باشیم. او با این سلاح حتی کلیساها و خانوادهها را از هم جدا میکند. بهطور خلاصه، باید گفت که جنگ فرهنگی پیامد اختلافنظرهای صریح مردم در خصوص مسائل مختلف اجتماعی و اخلاقی است. مسائلی مانند سقط جنین، مجازات اعدام، حقوق همجنسگرایان، حق حمل سلاح، قمار و شرطبندی، حق تحصیل و امثال اینها. مسیح در انجیل مرقس ۳:۲۵ میفرماید: «خانهای که بر ضد خود تجزیه شود نمیتواند پا برجا بماند.» بسیاری معتقد هستند که فساد تدریجی ارزشهای یهودی–مسیحی، باعث ایجاد سردرگمی در مسائل مهم و اعتقادات ما شده است. شکافهای متعددی در زره ایجاد شده است. صداقت و درستی آنگونه که باید باشد نیست. برای بسیاری از ما حرص و طمع، ارزشها را تعریف میکنند. آیا ثمرهٔ روح به کل فراموش شده است؟ ظاهراً اینطور بهنظر میرسد.
در این روزها موقعیت انسانی ما چیست؟ از یک جهت همهٔ ما هنوز دارای طبیعت ناقص آدم هستیم و از جهت دیگر یک عهد تازه و مُهرشده با خون عیسی را که آدم ثانی نامیده شده است، داریم. او آمد تا پلی بسازد و دو طرف این درهٔ عمیق را به هم وصل کند. با وجود این، ارادهٔ آزاد هنوز وجود دارد. شما میتوانید تصمیم بگیرید که اینها را بهعنوان حقیقت؛ یا صرفاً یک سری اطلاعات بپذیرید. ما در زندگی خود همیشه با حقیقت کشمکش داریم. یک روز فکر میکنیم حقیقت در چنگ ما است و روز دیگر حس میکنیم مغلوب شدهایم. در روزهای بد عقبنشینی میکنیم و در کنار دنیا میایستیم؛ چون فقط میخواهیم کمی تفریح کنیم، بالهایمان را باز کنیم و بفهمیم که زندگی یعنی چه. آیا به تازگی در یک بن بست گرفتار شدهاید؟ تا حالا چند نارنجک اطراف شما منفجر شده است؟
هر چقدر سعی میکنیم، نمیتوانیم برای جنگ روحانی قاعده و قانون تعیین کنیم. طرف دیگر همیشه طرف دیگر است. ما میتوانیم مثل یک شلاق بلند عقب و جلو برویم و سعی کنیم عامل هر دو طرف باشیم؛ یعنی در وسط میدان بایستیم و برای هر دو طرف بازی کنیم. ممکن است فکر کنیم که میتوانیم آهسته و با نوک پنجه از میدان مین در منطقهٔ بین دو جناح عبور کرد، اما قبل از هر اقدامی باید بدانیم که موضوع زمان در اینجا خیلی مهم است. تنها راه برای اینکه به سلامت از میدان مین عبور کنیم، این است که در مسیر رد پای کسی که قبل از ما از آنجا عبور کرده است حرکت کنیم. شکرگزاریم چون رد پای خدا اشتباه نیست. یک زندگی دوباره!
یکی از تلههایی که ممکن خیلی راحت در آن گرفتار شوید، این است که فکر کنید همهٔ ما حق داریم گاهی اوقات قانون را زیر پا بگذاریم؛ یا چیزهای بد فقط برای دیگران اتفاق میافتند. این نیز بخشی از یک دروغ بزرگ است. اگر هویت خود را بهدرستی نمیشناسید و نمیدانید به چه کسی تعلق دارید، مستعد هستید که در چنگال هر کس یا هر چیزی که به شما احساس مهمبودن یا تعلقداشتن میدهد گرفتار شوید. خدا انتظار دارد که قوم او با هم متحد باشند و تحتتأثیر دنیا قرار نگیرند. ما باید یکدیگر را بنا کنیم و به رفع احتیاجات همدیگر توجه داشته باشیم و جراحات کسانی را که در همین جنگ آسیب دیدهاند درمان کنیم. برخی مواقع، لازم است از سنگرهای خود خارج شویم و برادر یا خواهر خود را پس بگیریم.
همهٔ ما در این جنگ یاور یکدیگر هستیم
چه بخواهیم و چه نخواهیم همهٔ ما یار و یاور همدیگر هستیم. ما در میدان جنگ بزرگ میشویم. برخی از ما متوجه این امر نیستند و بعضی دیگر هم خودشان را قهرمان تصور میکنند. بسیاری از ما به اینکه سربازی قدیمی و باتجربه هستند افتخار میکنند و خوشحالند که اینجا باشند تا داستان نبردهای خود را برای ما نقل کنند و مشعل امید و آزادی را بهدست کسانی که بعد از ما خواهند آمد بسپارند.
تأمل شخصی
- آیا تابهحال بالا رفتن از «قلهٔ پیروزی» را تجربه کردهام؟ در این صورت وقتی از کوه پایین آمدم چه اتفاقی افتاد؟
- در جنگ روحانی از چه سلاحهایی میتوانم استفاده کنم؟
- فکر میکنم چگونه میتوانم به بهترین نحو تظاهر کنم؟
- آیا میدانم پاشنهٔ آشیل من چیست؟ چطور میتوانم از ضربهخوردن جلوگیری کنم؟
- آیا سربازان مجروح شدهای را میشناسم؟ چطور میتوانم به آنها کمک کنم؟