آیا مایل هستید که تمام وقت در کار خدا مشغول باشید؟ چطور میتوانید تشخیص بدهید که هدف خدا برای شما همین است؟ جواب این سؤالات را در قسمت قبل بیابید.
«شهادتدادن» چه معنایی دارد؟ اگر فقط با دیگران دوست باشم کافی نیست؟
مفهوم «شهادتدادن» به زبان ساده عبارت است از در میان گذاشتن خبر خوش انجیل مسیح با دیگران، اما بسیارند کسانی که از تصور شهادتدادن در خارج از کلیسا وحشتزده میشوند. واقعاً چرا ما وحشت داریم از اینکه دهان خود را باز کنیم یا بهعنوان یک مسیحی برای سایرین نمونه و الگو باشیم؟. آیا نگران این هستیم که در مورد ما چه فکر میکنند؟ بهنظر شما اینکه خدا در مورد ما چه فکر میکند مهمتر نیست؟ ما دوست داریم مورد احترام باشیم و سایرین ما را دوست داشته باشند –این یک نیاز اساسی انسان است– بهخصوص زمانی که جوانتر و از سوی همسالان تحت فشار هستیم. خدا از این امر آگاه است و میداند که آن «خود درونی» یا «نفس» ما وحشت دارد از اینکه دیگران بفهمند که ما «یک مسیحی» هستیم. گاه با حالت ناله و شکایت میگوییم: «چرا خدا فرمان مأموریت بزرگ را در کتابمقدس قرار داد؟» یک بخش از جواب این است که چون خدا از مفهوم ریاضی رشد تصاعدی مطلع بود. آیا با جبر آشنا هستید؟ اینطور شروع کنید: چند نفر با چند نفر دیگر صحبت کنند و آنها با چند نفر دیگر و آنها هم با چند نفر دیگر و همینطور ادامه یابد. شما یک کلیسای جهانی دارید که «قدرت مرگ بر آن استیلا نخواهد یافت» (متی ۱۶:۱۸).
چرا به شهادتدادن نیاز است؟
باید شهادت بدهیم؛ چون قبل از هر چیز عامل تحققبخشیدن به حکم مأموریت بزرگ است که خداوند عیسی در انجیل متی ۱۹:۲۸-۲۰ بیان فرمود و دیگر بهمنظور بهبودبخشیدن به زندگی کسانی که ناکام یا شوربخت هستند؛ یا نمیتوانند راه خود را در این دنیا پیدا کنند. وقتی کسی یک نیاز مبرم دارد و در جستجوی یافتن پاسخی برای مشکلات خویش است، در به رویش باز است تا پیام خوش انجیل را بشنود. ما به یک دلیل قانعکننده برای ایمانآوردن به مسیح احتیاج داریم. شاید عبارت «شهادت ایمانی» را شنیده باشید. شهادت ایمانی شامل داستان کاملاً شخصی یک نفر در مورد چگونگی ایمانآوردن به عیسای مسیح و پذیرفتن او بهعنوان [خداوند و] نجاتدهنده است. تجربیات شخصی ما سبب تشویق و دلگرمی سایرین و هدایت آنان بهسوی منبع پیروزیمان میشود.
گاهی اوقات نشاندادن محبت خدا به دیگران از طریق زندگیتان کفایت میکند و در سایر مواقع شاید لازم باشد کمی در مورد زندگی خود و محبت عظیم خدا نسبت به جهان برای کسی که خواهان حقیقت است توضیح بدهید. این کار همانند آن است که نقشهٔ راه را در اختیار او بگذارید. چه احساسی خواهید داشت اگر بفهمید یک فروشگاه لباس، اجناس خود را با قیمتهای بسیار مقرون بهصرفه عرضه میکند؟ آیا این موضوع را مثل یک راز فقط پیش خودتان نگه میدارید؟ بدون شک خیر! اگر اموری که در زندگی ما عادی هستند میتوانند ما را هیجانزده کنند، پس چرا نباید بیشتر از اینها در مورد مهمترین حوزهٔ زندگی –شناخت خدا که به زندگی ما معنا میدهد و کمک میکند تا از عهدهٔ فراز و نشیبهای آن برآییم– هیجانزده نباشیم؟
همهٔ ما بارها فرصت شهادتدادن به یک شخص راهگمکرده و نیازمند را از دست دادهایم. تعجب نکنید از اینکه بفهمید بسیاری از مردم مخفیانه به شما و روش زندگیتان نگاه میکنند، درست همانطور که ممکن است شما هم به زندگی و رفتار کسانی نگاه کنید که به شما نگاه میکنند. اگر بهخاطر یک چیز کوچک خودتان را از مردم جدا کنید؛ یا صرفاً به یک رابطهٔ دوستی اکتفا نمایید، هیچگاه متوجه نخواهید شد که در کجا تأثیرگذار هستید. البته عکس آن هم صادق است، یعنی اگر مسیح در زندگی شما جایی ندارد، آنوقت با رفتار خود و بیتوجهی به مردم میتوانید تأثیر منفی از خود بهجا بگذارید. ما کاملاً خبر نداریم که چه دانههایی را میکاریم و نمیدانیم که در نهایت چه محصولی را درو خواهیم کرد. هنوز از ما انتظار میرود که به دور از خودخواهی بذرها را بکاریم. ممکن است سؤالات زیادی داشته باشید درست مثل آن دختربچه ۱۲ساله که وقتی دید پیرمرد همسایه یک نهال نازک را در زمین میکارد پرسید: «چرا چیزی را میکاری که میدانی هیچوقت از آن استفاده نخواهی کرد؟» مرد همسایه جواب داد: «چون میدانم که یک روز شخص دیگری از آن استفاده خواهد کرد و همین برای من لذت بخش است.»
اگرچه ممکن است شما در حال حاضر درک کاملی از موضوع نداشته باشید، اما بدانید هیچ چیز با احساسی که از ایجاد یک تحول در زندگی شخص دیگری به شما دست میدهد، قابل مقایسه نیست. درست است که شما فقط یک نفر هستید، ولی تنها نیستید. شما عضو یک تیم یا بهتر بگوییم عضو خانوادهٔ بزرگ ایماندارانی هستید که همه با هم تأثیر شگرف و عظیمی در دنیا ایجاد کردهاند. هر عضو از این تیم دارای استعدادها و عطایای متفاوتی است و زمانی که همه در کنار یکدیگر قرار بگیرند، آنوقت است که کل تیم آمادگی مقابله با هر شرایطی را دارد. دست بدون بازو هیچ کاری نمیتواند انجام بدهد. سر برای اینکه بتواند حرکت کند و با سایر اعضای بدن در ارتباط باشد به حمایت گردن احتیاج دارد.