یعقوب ۱۷:۲
ایمان به تنهایی و بدون عمل، مرده است.
علی سوگو
یکی از شهود دادگاه علی، بازرس پلیسی بود که وظیفهاش پاییدن همه حرکات علی بود: اینکه علی با چه کسی رفت و آمد میکند؟ چه کسی به دیدارش میآید و چه چیزهایی به هم میگویند؟ هنگامی که علی از دست رهبران مسلمان خلاص شد، قضات، کمیسر پلیس را احضار کردند و از او خواستند تا یک کامیون و رانندهاش را در اختیار وی بگذارد تا وی را به خانهاش برساند و خود افسر هم تا منزل وی را همراهی کند. به مجردی که به خانه علی رسیدند، راننده کامیون از آنها جدا شد، اما بازرس پلیس پیشش ماند. وی از علی پرسید: «میتوانم با تو خصوصی صحبت کنم؟» آنها به اتاق دیگری رفتند. بازرس گفت: «من وقتی دیدم تو نوع مجازات خودت را انتخاب نکردی، حیرت کردم. تو خطاب به عیسای مسیح دعا کردی. دوست دارم بیشتر درباره او بدانم. خدای تو خیلی هوایت را داشت.» چند روز بعد پس از ساعتها بحث و گفتگو افسر پلیس خداوند عیسای مسیح را به عنوان نجاتدهنده و خداوند شخص خود پذیرفت. اکنون دیگر در جزیره بهجای یک مسیحی، دو مسیحی وجود داشت. استقامت علی با مردم حرف زد. اشتیاق علی برای مردن به نجات افسر پلیس منجر شد. جهان روزی بر اعمال، و نه گفتار ما داوری خواهد کرد. «پس بگذارید نور شما بر مردم بتابد تا کارهای نیکتان را ببینند و پدر شما را که در آسمان است، بستایند» (متی ۱۶:۵). کارهای نیک شما هیچ تضمینی برای نجاتتان نیستند، اما ممکن است وسیلهای برای نجات دیگران شوند.