آغاز بازگشت از تبعید همراه بود با مشکلاتی فراوان، هم برای آنانی که میکوشیدند زندگی خانوادگی پیشین خود را از سر گیرند، و هم برای آنانی که در سرزمین ویرانشدۀ یهودا باقی مانده بودند. در آنجا، آشوبهای اجتماعی و خشونت و ناامنی حکمفرما بود. اما عصری نوین در شُرُف آغاز شدن بود. اورشلیمی نو از خاکسترهای گذشته سر بر میآورد، و آنچه که اکنون مورد نیاز بود، ایمان و سرسپردگی بود. صلح و آرامشی که خدا پدید میآورد، هم بر طبیعت اثر میگذاشت و هم بر بشر. فراوانی، امید و شکوفایی در انتظار همگان بود. روزههایی که در فصل قبلی این کتاب مطرح شده بود، اکنون باید به جشن و شادمانی تبدیل شوند. اورشلیم نه فقط برای یهودیان، بلکه برای ملتها نیز مکانی برای عبادت خواهد بود.
آخرین تصویر در مورد ده مرد که دست به دامن یک یهودی میشوند و هدایت به اورشلیم را طلب میکنند، به رسالت قوم اسرائیل اشاره میکند، رسالت برای این که ایشان نوری برای ملتها باشند. در اینجا، روشن نیست که آنانی که خدا را میطلبیدند، در جستجوی این بودند که از طریق احکام و فرایض اخلاقیِ ایمان یهودیت هدایت شوند، یا اینکه میخواستند به کیش یهودیت درآیند. برای درک این مباحثات، و این معما، لازم است منتظر روزگار عهدجدید باشیم. امروز خدا ما را فرا میخوانَد که ایمان را حفظ کنیم. بر ما واجب است که از خاطرات تلخ مصائبِ گذشته روی برگردانیم و برکاتی را انتظار بکشیم که خدا برای ما ذخیره فرموده است.
دعای امروز
ای خدای قادر مطلق،
ای که پسرت راهی برای رسیدن به حضورت به روی ما گشوده،
راهی نو و زنده:
دلی خالص و ارادهای مستحکم به ما عنایت فرما
تا تو را در روح و راستی بپرستیم؛
بهواسطۀ عیسای مسیح، پسر تو و خداوندگار ما،
که با تو زنده است و سلطنت میکند،
در اتحاد با روحالقدس،
یک خدا، اکنون و تا ابدالآباد.