«وای بر شما»: آیا خدا عصبانی میشود؟
آیا خدا عصبانی میشود؟ وحشتناک است. هیچکس دوست ندارد با خشم و غضب خدا روبهرو شود، اما اگر بعضی مواقع خشم نباشد، عدالت اجرا نمیشود. احساس خشم برای اغلب ما گیجکننده است. آیا تابهحال عصبانی و خشمگین شدهاید؟ اگر خدا از ما انتظار دارد که هیچوقت عصبانی نباشیم، پس چرا کتاب مقدس بارها از خشم و غضب خدا صحبت کرده است؟
هر جا که با جملهٔ «وای بر شما» یا چیزی شبیه آن در کتاب مقدس روبهرو میشوید، بدانید که نارضایتی خدا یا داوری او در ادامهٔ جمله اعلام میشود. به یکی از این هشدارها در کتاب اشعیا نبی توجه کنید: «… چونکه شریعت یهوه صبایوت را ترک کرده کلام قدوس اسرائیل را خوار شمردهاند، بنابراین خشم خداوند بر قوم خود مشتعل شده و دست خود را بر ایشان دراز کرده ایشان را مبتلا ساخته است.» (اشعیا ۲۴:۵- ۲۵)
اگر ما به شباهت خدا ساخته شدهایم، پس باید تجربهای از تمام خصوصیات او داشته باشیم، اینطور نیست؟ در واقع، ما فقط میتوانیم این موضوع را از طریق خدمت عیسای مسیح و رسولانش بفهمیم. یعنی اینکه در بعضی مواقع ما هم میتوانیم عصبانی باشیم، اما در خشم خود نباید مرتکب گناه بشویم. به عبارت دیگر، نباید کنترل خود را از دست بدهیم و فرصتی در اختیار شریر بگذاریم که از خشم ما بر ضد ما استفاده کند: «ابلیس را مجال ندهید» (افسسیان ۲۶:۴- ۲۷). انسان بهسختی میتواند عیسایی را خشمگینتر از آن عیسی تصور کند که صرافان حریص و طماع را از صحن هیکل بیرون کرد؛ چون آنها مکان پرستش و عبادت خدا را آلوده کرده بودند. همانطور که در بعضی مواقع احساس خشم ما نسبت به دیگران موجه است، خدا نیز حق دارد که گاهی ما را در جای خودمان بنشاند. این خشم با دیگر صفات خدا در تعادل قرار دارد، صفاتی که ما به خاطر آنها شکرگزار هستیم.
پدر پُرمحبت: آیا خدا بدون توجه به آنچه هستم مرا دوست دارد؟
درست همانطور که خشم در بعضی مواقع باید وارد معادلهٔ عدالت بشود، شفقت و مهربانی نیز باید همراه آن باشد.
شاید خدا گاهی عصبانی باشد، اما – خوشبختانه در حق ما – زمان زیادی طول میکشد تا به آن مرحله برسد. صبر و تحمل هیچیک از والدین زمینی به آن حد نیست. صبر خدا خیلی زیاد است، اما وقتی کاسهٔ صبر او لبریز شود؛ آن وقت است که خشم او جاری خواهد شد و بهدنبال آن داوری خدا نازل میشود. ما نمیتوانیم دقیقاً بگوییم که چه زمانی این اتفاق میافتد، اما میتوانیم مطمئن باشیم که حتی یک لحظه قبل از زمانی که مستحق آن هستیم نازل نمیشود. واقعیت این است که ما دوست نداریم راجع به این حقیقت زیاد صحبت کنیم، ولی شاید بهتر است که از خودتان بپرسید کدام پدر یا مادری هست که هرگز فرزند خود را تنبیه نکرده باشد؟ گاهی اوقات درد لازم است. البته هیچوقت خوشایند نیست، اما از این طریق، ما یاد میگیریم. این شناخت، آن احترام سالمی را که باید برای خدا قائل باشیم به ما میدهد. درعینحال، میتواند مورد سوءاستفاده والدین یا مربیانی قرار بگیرد که «بهخاطر خیر و صلاح ما» شیوههای ترساندن را به کار میبرند. شاید شما این روش انضباطی را در زندگی خود تجربه کرده باشید. والدین کامل نیستند. آنها هم اشتباه میکنند، همانطور که خود شما نیز اشتباه میکنید، اما خدا به هیچ یک از ما اجازه نمیدهد که با بهانههای خود یک اشتباه را بارها و بارها تکرار کنیم. بهطور طبیعی ما به کسانی احترام میگذاریم که در اقتدار خود ثابت و استوار هستند و اگر تأدیب میکنند از روی محبت و علاقه است. خدا برای این نوع عدالت الگوی کامل است.
از آنجا که هر یک از ما فرزند خدا هستیم، فرصت زیادی به ما عطا شده است تا راه و روشهای خود را عوض کنیم قبل از آنکه خدا اقدام کند، تأدیب خدا متناسب با نوع گناه است – نه بیشتر و نه کمتر از آن حد که لازم داریم. هیچکس واقعاً نمیداند که آیا عملکرد خدا نشان داوری اوست یا هشداری برای بیدارکردن ما، فقط خدا میداند. اگر در اینجا ترس وجود دارد، این ترس سالم است. اگر لازم باشد خدا ما را تنبیه کند یا به اصطلاح «به پشت دست ما بزند»، همان موقع اجازه میدهد که به سویش برگشته و در آغوش او آرام بگیریم. هیچ پدر یا مادر با محبتی از اینکه فرزند خود را تأدیب کند یا درسی دردناک به او بدهد لذت نمیبرد. در هر صورت، بهیاد داشته باشید که همیشه پدر، مادر و یا یک مشاور دلسوز در کنار شما هستند. شما میتوانید به همان حالت خودمانی و صمیمی که به آغوش والدین خود میروید، به طرف خدا نیز بروید. درست همانطور که عیسی در ساعات دردآلود و اندوهبار قبل از مصلوبشدن بهسوی خدا فریاد برآورد (نگاه کنید به مرقس ۳۶:۱۴)، ما نیز میتوانیم مثل او فریاد بزنیم «ابّا» یعنی (بابا) و مطمئن باشیم که آرامش مییابیم.
محبت ما – عطر خوشبو برای خدا
محبت باعث شد که ما اینجا در مکان اول باشیم. خدا بهدنبال کسانی است که او را محبت و خدمت کنند و او نیز ایشان را محبت کند، حفاظت نماید و برکت دهد. درد و غم و اندوهی که در اطراف خود میبینیم در نقشهٔ اولیه خدا وجود نداشت. بنابراین محبت ما برای خدا معنادار خواهد بود. او ما را با ارادهٔ آزاد آفرید تا بر طبق میل قلبی خود رفتار کنیم. در ابتدا قوانین خیلی ساده بودند، اما وسوسه بر ما غلبه کرد و قوانین تغییر کردند.
«طبیعت انسانی» میتواند ما را به انجام کارهای زشت و ناپسند وادار کند، اما «طبیعت الهی» ما قدرت مقاومت و پایداری را به ما میدهد. چرا؟ دوباره برمیگردیم به این نکته: ما شبیه خدا و طبق الگوی شخصیتی او ساخته شدهایم. همانطور که محبت شدهایم باید خدا را محبت کنیم یا به قولی «عطری خوشبو برای خدا» باشیم. هیچکدام از ما خدا نیستیم و به همین دلیل با طبیعت انسانی –جنبهٔ فاسد خود– کشمکش داریم. از محبت و لطف خداست که با وجود تمام ضعفهایی که داریم میتوانیم به انسانیت خود افتخار کنیم. اصولی که در داستان آفرینش پیریزی شدهاند، به ما اطمینان میدهند که خدا از دستاورد عالی خود –یعنی ما– بسیار خشنود بود. چنانکه در پیدایش ۳۱:۱ میخوانیم او این خلقت را «بسیار نیکو» اعلام کرد.
بسیار جالب توجه و حیرتآور است که امروزه تحقیقات علمی؛ بیشتروبیشتر به وجود «یک نیروی شخصی» در پشت صحنهٔ خلقت اشاره میکنند. بارها شنیدهایم که ساختار پیچیدهٔ ژنتیکی در جهان اطراف ما فقط میتواند محصول یک طراحی هوشمندانه باشد. بهراستی که آرامش و تسلای خاطر بزرگی در این حقیقت وجود دارد. چطور میشد در این دنیا با امید زندگی کرد اگر همه چیز بر مبنای تصادف بهوجود آمده بود؟ این یک فرض بیمعناست، اینطور نیست؟ قوانینی در عالم وجود دارند که همه چیز را در کنار هم نگاه میدارند. اگر ما توانایی ذاتی برای حاکمیتکردن بر خود را نداشتیم، آنطور که خدا بر ما حاکمیت دارد، همه چیز متلاشی میشد.