نان روزانه

کلام امروز: یوحنا ۲‏:‏۱‏-‏۱۱ | مطالعهٔ کتاب مقدس: مزمور ۱۲۸مکاشفه ۱۹‏:‏۶‏-‏۱۰پیدایش ۱۴‏:‏۱۷‏-‏۲۰

صحبت‌های زیادی از مریم در چهارمین انجیل ذکر نشده، اما آنچه در این قسمت می‌گوید، مقتدرانه و مؤثر است. او به مشکل اشاره کرده و راه‌حل آن را نیز بیان می‌کند. راه‌حل، مثل همیشه، پسرش عیسی است. با وجود آنکه عیسی ترجیح می‌داد برای دخالت در آن وضعیت درنگ کند، اما مریم کار را برای او مشکل کرد؛ زیرا به خدمتکاران گفت تا منتظر دستور عیسی بمانند.در انجیل لوقا بیشتر با شخصیت مریم آشنا می‌شویم. لوقا به ما نشان می‌دهد که او از سؤال‌پرسیدن از فرشتگان مقرب نمی‌ترسید و خطر مرگ و رسوایی را نیز با پذیرفتنِ خواندگی‌اش، به جان خریده بود. بنابراین، مطرح‌کردن نیازی انسانی به پسرش نیز برای او کار چندان مشکلی نبود. زمانی که متوجه می‌شویم درخواست مریم اجابت شده، برای پیش‌قدم‌شدن از او قدردان خواهیم بود، چرا که عیسی را واداشت تا نخستین معجزه‌اش را در این انجیل انجام داده، بخشی از هویتش را آشکار سازد. این داستان از فراوانی بیش از حد نیاز، از کیفیتی بالاتر از هر آنچه قبلاً تجربه شده بود و از ضیافت مسیحایی باشکوهِ داماد و عروسش، یعنی کلیسا، سخن می‌گوید.

ای کاش ما نیز مانند مریم باشیم. مانند او که نخستین کسی بود که عیسی را در زندگی خود پذیرفت و در نتیجه، شاید بتوان گفت که اولین مسیحی بود. هر یک از کارهای او، ما را به‌سوی عیسی هدایت کرده و کلمات و اعمال او را هرچه بیشتر، برجسته می‌کنند. پیام مریم برای نیازمندان این است: «هرچه به شما گوید، بکنید.» و آرزوی دل او نیز همیشه یک چیز بود: «آنچه دربارهٔ من گفتی، بشود.» (لوقا ۱‏:‏۳۸)

مطالعهٔ کتاب مقدس

یوحنا ۲‏:‏۱‏-‏۱۱

روز سوّم، در قانای جلیل عروسی بود و مادر عیسی نیز در آنجا حضور داشت. عیسی و شاگردانش نیز به عروسی دعوت شده بودند. چون شرابْ تمام شد، مادر عیسی به او گفت: «شراب ندارند!» عیسی به او گفت: «بانو، مرا با این امر چه کار است؟ ساعت من هنوز فرا نرسیده.» مادرش خدمتکاران را گفت: «هر چه به شما گوید، بکنید.» در آنجا شش خمرۀ سنگی بود که برای آداب تطهیر یهودیان به کار می‌رفت، و هر کدام گنجایش دو یا سه کیل داشت. عیسی خدمتکاران را گفت: «این خمره‌ها را از آب پر کنید.» پس آنها را لبالب پر کردند. سپس به ایشان گفت: «حال اندکی از آن برگیرید و نزد رئیس مجلس ببرید.» پس بردند. رئیس مجلس آب را که شراب شده بود چشید. او نمی‌دانست آن را از کجا آورده‌اند، هرچند خدمتکارانی که آب را کشیده بودند، می‌دانستند. پس رئیس مجلس داماد را فرا خواند و به او گفت: «همه نخست با شراب ناب پذیرایی می‌کنند و چون میهمانان مست شدند، شراب ارزانتر را می‌آورند؛ امّا تو شراب ناب را تا این دم نگاه داشته‌ای!» بدین‌سان عیسی نخستین آیت خود را در قانای جلیل به ظهور آورد و جلال خویش را آشکار ساخت و شاگردانش به او ایمان آوردند.

مزمور ۱۲۸

خوشا به حال هر آن که از خداوند می‌ترسد، و در راههای او گام می‌زند. تو از دسترنجِ خود خواهی خورد، و مبارک و سعادتمند خواهی بود! زن تو چون تاکی بارآور در اندرون خانه‌ات خواهد بود، و پسرانت چون نهالهای زیتون گِرداگرد سفره‌ات. آری، این چنین مبارک خواهد بود مردی که از خداوند می‌ترسد. باشد که خداوند تو را از صَهیون برکت دهد. باشد که در همۀ روزهای زندگی، سعادت اورشلیم را شاهد باشی. باشد که فرزندانِ فرزندانت را به چشم ببینی! صلح و سلامت باد بر اسرائیل!

مکاشفه ۱۹‏:‏۶‏-‏۱۰

آنگاه صدایی شنیدم که به خروش جماعتی عظیم می‌مانست، و به غرّش آبهای فراوان، و به بانگ بلند رعد، که می‌گفت: «هَلِلویاه! زیرا که خداوندْ خدای ما، آن قادر مطلق، سلطنت آغاز کرده است. به وجد آییم و شادی کنیم، و او را جلال دهیم، زیرا زمان عروسی آن بَره فرا رسیده، و عروسِ او خود را آماده ساخته است؛ جامۀ کتان نفیس و درخشان و پاکیزه به او بخشیده شد تا به تن کند.» جامۀ کتانِ نفیس، اعمال پارسایانۀ مقدسین است. آنگاه فرشته به من گفت: «بنویس: خوشا به حال آنان که به ضیافت عروسی آن بَره دعوت می‌شوند.» و افزود: «اینها کلام راستین خدایند!» در این لحظه بود که به پایش افتادم تا او را بپرستم. امّا او به من گفت: «مبادا چنین کنی! چون من نیز همچون تو و برادران تو که شهادت عیسی را نگاه می‌دارند، غلام اویم. خدا را بپرست! زیرا شهادت عیسی، روح نبوّت است.»

پیدایش ۱۴‏:‏۱۷‏-‏۲۰

پس از آنکه اَبرام از شکست دادن کِدُرلاعُمِر و پادشاهانی که با او بودند بازگشت، پادشاه سُدوم تا وادی شاوِه که وادی شاه باشد، به استقبال او بیرون آمد. آنگاه مِلکیصِدِق، پادشاه سالیم، نان و شراب بیرون آورد. او کاهن خدای متعال بود، و اَبرام را برکت داد و گفت: «مبارک باد اَبرام از جانب خدای متعال، مالک آسمان و زمین. و متبارک باد خدای متعال، که دشمنانت را به دستت تسلیم کرد.» آنگاه اَبرام از همه چیز، به او ده‌یک داد. پادشاه سُدوم به اَبرام گفت: «افراد را به من بده و اموال را برای خود نگاه‌دار.» ولی اَبرام به پادشاه سُدوم گفت: «دست خود را به جانب یهوه خدایِ متعال، مالک آسمان و زمین، برافراشتم که از اموال تو رشته یا بندکفشی برنگیرم، مبادا بگویی: ”من اَبرام را دولتمند ساختم،“ مگر آنچه مردان جوان خوردند، و سهم مردانی که مرا همراهی کردند. عانِر و اِشکول و مَمری سهم خود را بردارند.»

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.