آن هنگام که بابلیها بر آستانهٔ در ایستاده بودند، تا آخرین لحظه این امید وجود داشت که مردم یهودا توبه کنند. یَهْوِه فرمود: «شاید که… بازگردند» و ارمیا این امید را به باروک منتقل ساخت. از محتوای طومار اطلاعی نداریم، اما میدانیم که آن از جانب خدا بود و یک هدف داشت: اینکه توبه را به مردم بدَمَد و نجات را میسر سازد. باروک مأمور شد تا در یک روزِ روزه، طومار را در معبد بخواند، یعنی زمانی که احتمالاً تأثیر بیشتری بر مردم میگذاشت، زیرا روزه معمولاً در موقعیتهای عاجل اعلام میشد. از واکنش مردم آگاهی نداریم، اما طومار بهسرعت توجه مقامات معبد را جلب کرد و ایشان خواستار قرائت مجدد آن شدند. محتوای آن بهلحاظ سیاسی چنان تحریککننده بود که قرائت آن ترس و وحشت آفرید. لذا لازم شد طومار را به حضور پادشاه ببرند، اما نه به دست باروک که میبایست بههمراه ارمیا جایی برای مخفی شدن مییافت.
اگر این تجربه را داشته باشیم که مدام از سوی شخصی دیگر یکهوتنها رها شده باشیم، آن امید الهی، امید ارمیا، ممکن است با طنین خود، لرزه بر اندام ما بیفکند. امید ما این خواهد بود که شاید، بله فقط شاید، نتیجهاش متفاوت باشد. این ممکن است موقعیتی جانکاه باشد که در آن قرار میگیریم، خصوصاً زمانی که یکی از عزیزانمان اقدام به عملی بکند که برای خودش ویرانگر باشد.
در چنین مواقعی، یادآوری این امر تسلیبخش خواهد بود که خدا بهعنوان کسی که میداند چگونه میتوان نسبت به کسی که پیمانشکن است، وفادار بود. همان کس که محبتش «با همه چیز مدارا میکند، همواره ایمان (یا اعتماد) دارد، همیشه امیدوار است، و در همه حال پایداری میکند.» (اول قرنتیان ۱۳:۷)
دعای امروز
ای خداوندْ خدا،
پسرت ثروتهای آسمانی را ترک گفت،
و در راه ما فقیر شد:
تمنا آنکه وقتی کامیاب میشویم، ما را از تکبر نجات بخش،
و وقتی نیازمند میشویم، ما را از ناامیدی رهایی ده،
تا فقط به تو اعتماد کنیم؛
بهواسطهٔ عیسای مسیح، خداوندگار ما.
مطالعهٔ کتاب مقدس
ارمیا ۳۶:۱-۱۸
در چهارمین سالِ یِهویاقیم پسر یوشیا پادشاه یهودا، این کلام از جانب خداوند بر اِرمیا نازل شد: «طوماری برگیر و تمامی سخنانی را که از ایام یوشیا تا به امروز دربارۀ اسرائیل و یهودا و همۀ قومها به تو گفتهام، بر آن بنویس. شاید چون خاندان یهودا تمامی بلایایی را که قصد دارم بر ایشان نازل کنم بشنوند، از راه بد خود بازگردند، و من تقصیر و گناهشان را بیامرزم.» پس اِرمیا، باروک پسر نیریا را فرا خواند، و باروک از دهان اِرمیا تمامی سخنان خداوند را که به او گفته بود، بر طومار نوشت. و اِرمیا به باروک چنین فرمان داد: «من از ورود به خانۀ خداوند منع شدهام، پس تو در روزِ روزه به خانۀ خداوند برو و سخنان خداوند را از طوماری که از دهان من نوشتی، در گوش تمامی قوم بخوان، و نیز در گوش مردم یهودا که از شهرهایشان میآیند. شاید که به درگاه خداوند التماس کنند و هر کدام از ایشان از راه بد خود بازگردند؛ زیرا خشم و غضبی که خداوند بر ضد این قوم اعلام کرده، عظیم است.» پس باروک پسر نیریا تمام آنچه را که اِرمیای نبی بدو فرمان داده بود، به جای آورد و کلام خداوند را در خانۀ خداوند از آن طومار خواند. در ماه نهم از پنجمین سال یِهویاقیم پسر یوشیا پادشاه یهودا، برای تمامی مردمانِ اورشلیم و برای همۀ کسانی که از شهرهای یهودا به اورشلیم میآمدند، به روزه در حضور خداوند اعلام شد. آنگاه باروک سخنان اِرمیا را از آن طومار در خانۀ خداوند، در حجرۀ جِمَریا پسر شافانِ کاتب، واقع در صحن فوقانی، در مدخل ’دروازۀ جدید‘ خانۀ خداوند به گوش تمامی مردم خواند. چون میکایا پسر جِمَریا، پسر شافان، تمامی سخنان خداوند را از آن طومار شنید، به حجرۀ کاتب واقع در خانۀ پادشاه رفت. تمام صاحبمنصبان در آنجا نشسته بودند: اِلیشَمَعِ کاتب، دِلایا پسر شِمَعیا، اِلناتان پسر عَکبور، جِمَریا پسر شافان، صِدِقیا پسر حَنَنیا و همۀ دیگر صاحبمنصبان. میکایا تمامی سخنانی را که از باروک شنیده بود برای ایشان بازگفت، همان سخنان را که باروک به گوش مردم از طومار خوانده بود. آنگاه صاحبمنصبان جملگی ’یِهودی‘ پسر نِتَنیا پسر شِلِمیا پسر کوشی را نزد باروک فرستادند تا به او بگوید: «طوماری را که در حضور مردم خواندی، به دست گرفته، بیا.» پس باروک پسر نیریا طومار را به دست گرفته، نزد ایشان رفت. آنان به وی گفتند: «بنشین و آن را برای ما بخوان.» پس باروک آن را برای ایشان خواند. چون تمامی آن سخنان را شنیدند، هراسان به یکدیگر نگریستند و به باروک گفتند: «باید تمامی این سخنان را به عرض پادشاه برسانیم.» سپس از باروک پرسیدند: «به ما بگو این سخنان را چگونه نوشتی؟ آیا آنها را از دهان اِرمیا شنیدی؟» باروک پاسخ داد: «آری، تمامی این سخنان را او به من بیان کرد و من آنها را به مُرَکب بر طوماری نوشتم.»
مزمور ۴۱
خوشا به حال کسی که به فکر بینوایان باشد؛ خداوند او را در روز بلا رهایی خواهد بخشید. خداوند او را محافظت خواهد کرد و زنده نگاه خواهد داشت؛ او در زمین مبارک خواهد بود و او را به آرزوی دشمنانش تسلیم نخواهد کرد. خداوند او را در بستر بیماری قوّت خواهد بخشید و او را از بیماریاش شفای کامل خواهد داد. و اما من گفتم: «خداوندا، مرا فیض عطا فرما؛ جان مرا شفا ده، زیرا بر تو گناه ورزیدهام.» دشمنانم بدخواهانه دربارۀ من میگویند: «کی میمیرد و نامش محو میشود؟» چون به دیدارم میآیند سخن باطل میگویند، و در دل بدی را میپرورند؛ و چون بیرون میروند، آن را بر زبان میآورند. همۀ بدخواهانم با هم بر ضد من نجوا میکنند، و دربارۀ من شرارت را میاندیشند. میگویند: «لعنتی مرگبار دامنگیر او شده است؛ از جایی که آرمیده، هرگز بر نخواهد خاست.» حتی دوست خالص من که بر او اعتماد میداشتم، آن که نان مرا میخورَد، با من به دشمنی برخاسته است. و اما تو خداوندا، مرا فیض عطا فرما؛ مرا برخیزان، تا سزایشان دهم. از این میدانم که به من رغبت داری، که دشمنم بر من فریاد پیروزی سر نخواهد داد. تو به سبب صداقتم از من حمایت کردهای، و مرا جاودانه در حضور خود برقرار خواهی داشت. یهوه، خدای اسرائیل، متبارک باد، از ازل تا به ابد. آمین و آمین.
مزمور ۴۲
چنانکه آهو سراپا مشتاق نهرهای آب است، همچنان، ای خدا، جان من بهشدت مشتاق توست. جان من تشنۀ خداست، تشنۀ خدای زنده، که کی بیایم و به حضور او حاضر شوم. اشکهایم روز و شب خوراک من است، چون تمامی روز مرا گویند: «خدای تو کجاست؟» از دل فغان برمیآورم چون ایامی را یاد میآورم که با جماعت میرفتم، و آنان را به خانۀ خدا رهنمون میشدم، در میان فریادهای شادمانی و شکرگزاریِ جمعیت جشنگیرندگان. ای جان من، چرا افسردهای؟ چرا در اندرونم پریشانی؟ بر خدا امید دار، زیرا که او را باز خواهم ستود؛ او را که رهانندۀ من و خدای من است. جانم در اندرونم افسرده است؛ از این رو تو را یاد خواهم کرد، از سرزمین اردن و بلندیهای حِرمون، و از کوه مِصعار. ژرفا به ژرفا خبر میدهد از خروش آبشارهای تو؛ امواج و سیلابهای تو، جملگی از سرم گذشته است. طعنۀ خصم استخوانهایم را خُرد کرده، چراکه تمامی روز مرا گوید: «خدای تو کجاست؟» ای جان من، چرا افسردهای؟ چرا در اندرونم پریشانی؟ بر خدا امید دار، زیرا که او را باز خواهم ستود؛ او را که رهانندۀ من و خدای من است. به خدا که صخرۀ من است، میگویم: «چرا مرا از یاد بردهای؟ چرا باید از جور دشمن به روز سیاه بنشینم؟» در روز، خداوند محبتش را عنایت میکند، و در شب، سرودش با من است، دعایی به درگاه خدای حیاتبخشم.