چند وقت پیش یکی از دوستانم میگفت مدتی است به این موضوع فکر میکند که چگونه امکان دارد جسمی که ناپاک است محل مناسبی باشد تا خدا در آن تجسم پیدا کند؟ (دربارۀ اینکه خدا در عیسی مسیح، مطابق با انجیل۱ جسم میشود.)
در واقع پرسش دوستم را میتوانیم اینطور مطرح کنیم: «آیا تجسم پسر، در الهیات مسیحی و اینکه خدا انسان میشود و برگرفتن طبیعت انسانی، نوعی تقدس بخشیدن به جسم انسانی است؟ آیا این به این معنا میباشد که جسم و ماده که همواره شنیدهایم ناپاک و پلید هستند، پاک میشوند و دنیای سقوطکرده با تجسم احیا میشود؟»
بگذارید برای پاسخ دادن به این پرسش از اینجا شروع کنیم:
تجسم پسر و بر گرفتن طبیعت انسانی، به خودی خود، به معنای تقدسبخشیدن به جسم انسانی نیست. اما در خصوص موضوع ماده و جسم و تقدس آن، اساساً بین فرهنگ یهودی متون عهد جدید و تصورات برگرفته شده از فرهنگ یونانی که در آن زمان رایج بوده است، باید تفاوت قائل شد. تعریف «جسم» بهعنوان موجودی مادّی و فانی که در هنگام مرگ، روح از آن جدا میشود، میراث فرهنگ یونانی است. از این دریچه، اگر بگوییم که «جسمشدن کلمه» در مغایرت با چنین تعابیری ارج نهادن بر جسم است البته به بیراهه نرفتهایم، اما این بدان معنا نیست که بتوان جسمشدن کلمه را به خودی خود حمل بر تقدسبخشیدن به جسم کرد.
«جسم»، به مفهوم دیدنی و زندهٔ شخص انسانی، معمولاً در برابر «جان» ترسیم میگردد. پولس میگوید که جسم ما، معبد روح القدس است۲ ، بنابراین بایستی نهایت احترام را نسبت به جسم خود و دیگران داشته باشیم. بُعد خاکی انسان جسم است. جسم انسان، مادهای (جسدی) نیست که توسط نَفْس (یا روح) بهصورت انسان در آمده باشد.
سامیها واژههای «جسم» و «نفْس» را جهت اشاره به شخص یا پیوند خویشاوندی بهکار میبردند. این بدان معناست که نشانهٔ شناخت حقیقی زن و شوهر آن نبوده است که ایشان نفس واحدی باشند، بلکه تن واحدی. بر این اساس، عمق وجود هر شخصی بر حسب جسم تعیین میگردید. روح، نشانهٔ منشأ الهی و آسمانی بود در صورتی که جسم، وضعیت خاکی و ضعیف را توصیف میکرد، لذا به غیر از خدا همه چیز جسم است.
انسان در این دنیای دون، «بر حسب جسم» هستی دارد، در جسم زندگی میکند، از راه جسم دیده میشود، حضور دارد، رنج میکشد و بقا دارد. بدین تعبیر، «کلمهٔ» خدا هنگامی که جسم شد و انسان واقعی گردید، هر چند تابع محدودیتهای این دنیا شد، لکن فساد را به خود ندید. جسم و خون معرّف انسان در ضعف خاکی او هستند. «خوردن جسم و نوشیدن خون عیسی»، همانا خوردنی حقیقی۲ و پیوند عمیق با او از طریق روح حیاتبخش خدا میباشد؛ زیرا از جسم کاری بر نمیآید.
بهنظر شما چگونه است که جسم و گناه به هم مربوط میشوند؟ در ادامه به این پرسش و البته چیزهای بیشتری نیز خواهیم پرداخت.