آیا محبت خدا به معنای بخشش بدون قیدوشرط است؟ در مورد کسانی طبق احکام او زندگی نمی‌کنند چه بگوییم؟ برای دانستن جواب، قسمت پیشین را مطالعه کنید.

تا اینجا دیدیم که خدا چه در عهدعتیق و چه در عهدجدید، هم مهربان است و هم سختگیر، گرچه بهتر است به‌جای کلمه «سختگیر» از واژهٔ «عادل» یا «منصف» استفاده کنیم. اما نکاتی که تا اینجا ذکر کردیم، پاسخ بسیاری از سؤالات را نمی‌دهند، بلکه فقط نشان می‌دهند که خدا تغییری نکرده است. هنوز سؤالاتی از این دست مطرح است: چرا مردان خدا در عهدعتیق مرتکب اعمال و رفتاری می‌شدند که در عهدجدید به‌سختی نکوهش شده است؟ چرا خدا به قوم اسرائیل اجازه داد تا برخی از ملت‌ها را به‌کلی از میان ببرند؟ چرا خدا دستور داد که کودکان و نوزادان و حتی حیوانات بعضی از قوم‌ها را قتل عام کنند؟ چرا خدا در عهدعتیق شریعتی سختگیرانه به قوم اسرائیل داد، اما در عهدجدید هیچ حکمی جز محبت به خدا و به هم‌نوع نیامده است؟ و سؤالات دیگری از این دست.

برای روشن‌شدن موضوع، لازم است با صبر و حوصله نکات زیر را مطالعه بفرمایید. توجه داشته باشید که برای دستیابی به پاسخی جامع، باید همهٔ نکات زیر را یک‌جا در کنار هم قرار دهید و همهٔ آنها را به‌صورت یک مجموعه مد نظر داشته باشید.

مکاشفهٔ تدریجی و پیش‌روندهٔ خدا

نکتهٔ بسیار مهمی که در کتاب‌مقدس مشاهده می‌شود، این است که خدا ارادهٔ خود را بر انبیا به‌یک‌باره و در یک مقطع زمانی مکشوف نکرد. درکی که ابراهیم از خدا و ارادهٔ او داشت، از شکلی بسیار ابتدایی برخوردار بود. برای مثال، می‌بینیم که او با خواهر ناتنی خود ازدواج می‌کند، امری که بعداً در شریعت موسی ممنوع شد. یا می‌بینیم که نوهٔ او، یعقوب، دروغ می‌گوید، فریب می‌دهد و در رفتارش با اقوام دیگر بی‌رحمی و شقاوت نشان می‌دهد.

اما وقتی به دورهٔ موسی می‌رسیم، مشاهده می‌کنیم که خدا ارادهٔ خود را بسی کامل‌تر از گذشته بر بشر مکشوف می‌سازد. در شریعت موسی، مسئلهٔ پاداش و مکافات به‌گونه‌ای بارز مطرح می‌شود. تندرستی و کامیابی نتیجهٔ اطاعت از خدا است، اما بیماری و فقر پیامد نااطاعتی است.

به دورهٔ انبیا که می‌رسیم، می‌بینیم که جنبه‌های جدیدی از ارادهٔ خدا بر بشر مکشوف می‌شود. در کتاب‌های نبوتی، مسئلهٔ محبت بی‌قید‌و‌شرط خدا به‌شکلی واضح‌تر پدیدار می‌گردد. در آنها، خدایی را می‌بینیم که به‌جای توجه به مناسک و رسوم خشک مذهبی، به رحم و شفقت و عدالت اجتماعی نظر دارد. از همه مهم‌تر، موضوع پاداش اطاعت و مکافات نااطاعتی که در شریعت موسی با حالتی زمینی یا دنیایی مطرح شده بود، جای خود را به این اندیشه می‌دهد که اطاعت از خدا همیشه منجر به تندرستی و کامیابی نمی‌گردد و نااطاعتی نیز همیشه بیماری و فقر و شکست در پی ندارد. این مفاهیم را به‌روشنی در کتاب ایوب و مزامیر مشاهده می‌کنیم. ایوب بی‌آنکه مرتکب نااطاعتی شده باشد، رنج فراوان می‌برد. در مزامیر نیز بارها سرایندگان لب به شکایت می‌گشایند که چرا بی‌سبب رنج می‌کشند و چرا شریران کامیاب و سعادتمند هستند (برای مثال مزمور ۷۳).

پس ملاحظه می‌فرمایید که عهدعتیق فرایندی تکاملی را طی می‌کند. تمام عهدعتیق را نمی‌توان با یک دید نگاه کرد. خودِ عهدعتیق حاوی مراحل مختلف و پیش‌روندهٔ مکاشفهٔ الهی می‌باشد. اما این مکاشفه فقط در عهدجدید است که به اوج می‌رسد. اوج مکاشفهٔ خدا، خداوند ما عیسی مسیح است. به همین جهت، یوحنا می‌فرماید: «شریعت به‌وسیله موسی عطا شد، اما فیض و راستی به‌وسیله عیسی مسیح رسید.» (یوحنا ۱:‏۱۷)

بنابراین، باید دقیقاً به موضوع مکاشفهٔ تدریجی و پیش‌روندهٔ کتاب‌مقدس توجه داشت. عهدعتیق غنچه است و عهدجدید گل شکفته! از عهدعتیق نباید انتظار اصول اعتقادی و اخلاقی عهدجدید را داشت.

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.