عیسی هویت خود را در قالب کلمات به شاگردان خود اعلان نفرمود. بجای آن، منتظر ماند تا «دو-زاری ایشان بیفتد». او گذاشت تا شاهد معجزاتش باشند و جذب صمیمیت دعایش گردند. فقط در این هنگام بود که ایشان را با آن سؤال غایی به چالش کشید، سؤالی دربارۀ هویت خود. پاسخهای متفاوتی که از زبان شاگردان جاری شد، بازتابی بود از تردید و دودلی ایشان.
حتی در ذهن نزدیکترین افراد به عیسی نیز نکتهای مشکلآفرین در مورد او وجود داشت. او برخی از انتظارات را برآورده کرده بود، و برخی دیگر را نه. حتی زمانی که کارهایش شخصیتی را به یادها میآورد که از گذشتهها بازگشته بود، آنطور که پیشبینی شده بود، رفتار نمیکرد. پطرس، که طبق معمول تحت هیجانات واکنش نشان میداد، سردرگمیها را کنار زد و عیسی را همان مسیح موعود خواند. در روایت لوقا از این ماجرا، عیسی در دنبالۀ آن، عنوان خاص «صخره» را به پطرس نداد، بلکه به همۀ شاگردانش هشدار داد که وظیفه و نقش مسیح موعود، و در نتیجه، وظیفۀ ایشان نیز همانا رنجکشیدن است. دعوت به رنجکشیدن برای آنانی که میخواهند عیسی را پیروی کنند، اجتنابناپذیر است. و این دعوت، از ما نیز که امروز عیسی را پیروی میکنیم، بهعمل میآید.
در روایت لوقا، این دعوت حالت دشوارتری به خود گرفته است- فقط لوقا است که کلمۀ «هر روز» را در ادامۀ دعوت به برگرفتن صلیب آورده است. این کلمۀ کوچک ارزش آن را دارد که بر آن تأمل کنیم. به منظور مشخصساختن این «صلیبِ» هرروزه که پیروی از عیسی را همراهی میکند، باید بکوشیم ارادۀ او را بدرستی درک کنیم.