نان روزانه

صدقیای بینوا چقدر زندگی را برای خود دشوار ساخته بود! او از صاحب‌منصبان شهر بیم داشت، همان افرادی که ارمیا را به حبس انداخته بودند، چرا که گفته بود مردم باید تسلیم کلدانیان ‌شوند. همین‌طور از مردم که به کلدانیان پناه برده بودند بیم داشت. حتی از این بیم داشت که گفتگویش با ارمیا فاش گردد، حال آنکه به‌طور هم‌زمان، عاجزانه نیاز داشت پیام ارمیا برای آن لحظات را بشنود. اما او پادشاه هم بود.
قدرت همیشه نزد کسی نیست که انتظارش را داریم. بعضی‌ها که در ظاهر در موقعیت‌های مهمی قرار دارند، در عمل از آزادی اندکی برای انجام کار برخوردارند. ایشان نیز مانند صدقیا، احتمالاً نمی‌توانند راهی مقابل خود ببینند که قادر به انجامش باشند.

اما ارمیا مسائل را به‌طور واضح از دیدگاه خدا می‌دید. او واقعیت‌های سیاسی را با بلوغی کامل مورد قضاوت قرار می‌داد و به‌واسطهٔ آن، تشخیص الهیاتی را بیان می‌کرد. گزینه‌ها روشن بود: «اگر چنین کنی… چنان خواهد شد». ارمیا این را نیز می‌دانست که پادشاه عملاً قدرت داشت او را به مرگ بسپارد، و اینکه احتمالاً به اندرز او گوش فرا نخواهد داد. اما او از آزادی و حتی از قدرتی برخوردار بود که پادشاه فاقد آن بود. ازاین‌رو، پادشاه را در مخمصه قرار نداد، بلکه موافقت کرد که حقیقت را از مقامات حکومتی پنهان نگاه دارد و بدین طریق، به او فرصت بدهد تا بر پیام خدا تأمل کند.

وقتی در ضعف قرار می‌گیریم، آیا کماکان به آن آزادی که چشم‌انداز الهی فراهم می‌سازد می‌چسبیم و با قدرت و بزرگ‌منشی عمل می‌کنیم؟

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.