این سرودی سپاسگزارانه در بزرگداشت پیروزی خدا بر دشمنانش است. متن سرود از بحرانی میگوید که قوم خدا بر اثر تعرض بیگانگان با آن روبهر هستند. سرود از غلبه بر شهری ستمپیشه حکایت میکند، هرچند که آشکار نیست آیا این ماجرا واقعاً رخ داده یا امید میرود که تحقق یابد. در هر صورت، سرود به پیش رو و پیروزی نهایی اشاره دارد که در آن هنگام خدا «مرگ را تا به ابد فرو خواهد بلعید».
زندگی مسیحی باید حاکی از سپاسگزاری باشد. متاسفانه اغلب انسانها به جای زندگی با دیدگاهی سپاسگزارانه و امیدوار، مایل به نالیدن از اوضاع جهاناند و تنها بهعنوان آخرین چاره از خدا یاری میخواهند. بسیاری از واکنشهای فوری ما ناشی از خشم و ترس است. اما متن امروز ما به واکنشی اشاره دارد که از شکایت و اضطراب فراتر میرود. این متن ما را تشویق میکند، فعالانه در انتظار دخالت خدا باشیم. ظهور (تجلی) به ما اطمینان میدهد که بهراستی زمانی فرا خواهد رسید که اشکها زدوده شوند؛ واقعاً ضیافتی برای گرسنگان برپا خواهد شد و بهیقین شرم و ننگ، حرف آخر را نمیزنند.
سپاسگزاری از خدا برای پیروزی نهاییاش نه تنها روحیۀ ما را در زمان سختیها حفظ میکند، بلکه آمدن روز خداوند را نیز شتاب میبخشد. به این معنا، سپاسگزاری عملی انقلابی است که ارادۀ آیندۀ الهی را به افق مکان و زمان کنونی ما سرایت میدهد.
دعای امروز
خدای قادر مطلق!
به ما فیض عطا کن تا از اعمال تاریکی در امان بمانیم
و زره نور بر تن کنیم،
اکنون و در همین جهان فانی
که در آن پسرت عیسای مسیح با فروتنی عظیم نزد ما آمد؛
و در آخرین روز
که او با پادشاهی پر جلالش بازخواهد گشت
تا زندگان و مردگان را داوری کند،
باشد که برای حیات ابدی برخیزیم؛
بهواسطۀ او که زنده است و با تو پادشاهی میکند
در اتحاد با روحالقدس
خدای واحد، از حال تا ابدالآباد.
مطالعهٔ کتاب مقدس
اشعیا ۲۵:۱-۹
ای یهوه، تو خدای من هستی، تو را برمیافرازم و نامت را میستایم، زیرا که اعمال عجیب کردهای، و تدبیرات قدیم خود را به انجام رسانیدهای، در امانت و راستی. شهر را به پشتهای بدل کردهای، و شهر مستحکم را به ویرانهای؛ کاخ بیگانگان دیگر شهری نیست، و هرگز از نو بنا نخواهد شد. پس ملتهای نیرومند تو را حرمت خواهند داشت، و شهرهای اقوامِ ستمپیشه از تو خواهند ترسید. تو برای بینوایان پناهگاه بودهای، پناهگاهی برای نیازمندان به هنگام تنگی. در توفانها آنان را سرپناهی، در گرمای روز سایۀ خود را بر آنان میگستری. زیرا دَم ستمگران مانند وزش توفان است بر دیوار، و چون گرمای بیابان. تو هیاهوی بیگانگان را خاموش میسازی؛ چنانکه سایۀ ابری گرمای سوزان را فرو مینشاند، همچنان آواز ستمگران خاموش میگردد. خداوند لشکرها در این کوه ضیافتی بر پا خواهد کرد، ضیافتی از خوراکهای لذیذ برای جمیع ملتها. ضیافتی از شراب کهنه، خوراکهای پر مغز و مرغوبترین شرابها. او پوششی را که بر تمام ملتها افکنده شده است، و سِتری را که بر جمیع قومها گسترده است، در این کوه فرو خواهد بلعید. او مرگ را تا به ابد فرو خواهد بلعید؛ خداوندگارْ یهوه اشکها را از هر چهره خواهد زدود، و ننگ قوم خویش را از تمامی زمین بر خواهد گرفت، زیرا که خداوند سخن گفته است. در آن روز خواهند گفت: «هان این خدای ما است که منتظر او بودیم تا نجاتمان بخشد. این خداوند است که منتظر او بودیم، پس در نجات او وجد و شادی کنیم.» '
مزمورهای ۵۰ و ۵۴
یهوه، خدای خدایان، سخن میگوید و زمین را از محل طلوع آفتاب تا محل غروبش فرا میخواند. از صَهیون، که کمال زیبایی است، خدا تجلی میکند. خدای ما میآید و خاموش نخواهد ماند؛ آتش پیش رویش فرو میبلعد، و تندباد گرداگردش میخروشد. آسمان را در بالا فرا میخواند، و زمین را، تا بر قوم خود داوری کند: «سرسپردگان مرا نزد من گرد آورید آنان را که با من به قربانی عهد بستهاند.» آسمانها دادگری او را اعلام میکنند، زیرا خدا، خودْ داور است. سِلاه «ای قوم من بشنوید تا سخن گویم، و ای اسرائیل، تا بر ضد تو شهادت دهم. من خدا هستم، خدای تو. به سبب قربانیهایت نیست که توبیخَت میکنم، قربانیهای تمامسوز تو همواره در نظر من است. گوسالهای از خانۀ تو نمیگیرم و نه بزی از آغلت، زیرا تمامی حیوانات جنگل از آن منَند، و چارپایانی نیز که بر هزاران کوهند. همۀ پرندگان کوهستانها را میشناسم، و هر جُنبندۀ صحرا از آن من است. اگر گرسنه بودم، تو را خبر نمیدادم، چه، جهان و هرآنچه در آن است، از آن من است. آیا من گوشت گاوان را میخورم یا خون بُزان را مینوشم؟ قربانیهای تشکر به خدا تقدیم کن، و نذرهای خویش را به آن متعال ادا نما، و در روز تنگی مرا بخوان؛ من تو را بیرون خواهم کشید، و تو مرا جلال خواهی داد.» اما به شریر، خدا چنین میفرماید: «تو را چه که فرایض مرا بیان کنی و عهد مرا بر زبان رانی؟ چراکه از تأدیب من بیزاری و کلام مرا پشت گوش میاندازی. چون دزد را میبینی، به او روی خوش نشان میدهی، و با زناکاران همپیاله میشوی. دهان خویش به بدی میگشایی و زبانت را به فریب عادت دادهای. به سخن گفتن بر ضد برادرت مینشینی، و بر فرزند مادرت افترا میزنی. این کارها را کردی و من خاموشی گزیدم؛ پس پنداشتی که من نیز چون توام. اما حال تو را توبیخ خواهم کرد و تقصیراتت را در برابر دیدگانت خواهم گسترد. «ای فراموشکنندگان خدا، این را دریافت کنید، مبادا شما را بدرم و رهانندهای نباشد. آن که قربانیهای تشکر تقدیم میکند، مرا حرمت میدارد؛ آن که راه خویش میپاید، نجات خدا را به او نشان خواهم داد.»'
'خدایا، به نام خویش نجاتم ده! به قدرت خود، دادرسیام کن! خدایا، دعایم بشنو، و به سخنان دهانم گوش بسپار! زیرا بیگانگان بر ضد من برخاستهاند، و بیدادگران قصد جان من دارند، آنان که خدا در برابر دیدگانشان نیست. سِلاه هان، خداست یاور من؛ خداوندگار است زنده نگاهدارندۀ جان من. بدیِ دشمنان مرا به خود ایشان بازگردان! در وفاداری خویش، از میانشان بردار! و من قربانی اختیاری به تو تقدیم خواهم کرد، و نام تو را، ای خداوند، خواهم ستود، چراکه نیکوست! زیرا تو مرا از هر تنگی رهانیدهای، و چشمانم پیروزمندانه بر دشمنانم نگریسته است.'
متی ۱۲:۱-۹
در آن زمان، عیسی در روز شَبّات از میان مزارع گندم میگذشت. شاگردان او به علت گرسنگی شروع به چیدن خوشههای گندم و خوردن آنها کردند. فَریسیان چون این را دیدند به او گفتند: «نگاه کن، شاگردانت کاری انجام میدهند که در روز شَبّات جایز نیست.» پاسخ داد: «مگر نخواندهاید که داوود چه کرد، آنگاه که خود و یارانش گرسنه بودند؟ به خانۀ خدا درآمد و خود و یارانش نان حضور را خوردند، هرچند خوردن آن برای او و یارانش جایز نبود، زیرا فقط کاهنان بدان مجاز بودند. یا مگر در تورات نخواندهاید که در روزهای شَبّات، کاهنان در معبد، حرمتِ شَبّات را نگاه نمیدارند، و با این همه بیگناهند؟ اگر مفهوم این کلام را درک میکردید که ”رحمت را میپسندم، نه قربانی را،“ دیگر بیگناهان را محکوم نمیکردید. به شما میگویم کسی در اینجاست که بزرگتر از معبد است! زیرا پسر انسان صاحب شَبّات است.» '