فروتنی مسیری است لغزنده. چنانچه تصور کنیم به آن دست یافتهایم، در این صورت، احتمالاً به آن دست نیافتهایم. فروتنی کاذب، چه نزد شخصیتهای تخیلی، نظیر آقای اوریا هیپ در داستان «دیوید کاپرفیلد» به قلم چارلز دیکِنز، یا در خودمان، خصوصیتی است که بهطور خاص، فاقد جذابیت است. فروتنی حقیقی ریشه در شناخت خویشتن دارد، شناختی صادقانه و به دور از تشویش و اضطراب. این گونه فروتنی، رهاییبخش است و ما را آزاد میسازد تا هم خدمت کنیم و هم رهبری.
لوقا در این فصل از انجیل خود، فرمایشات عیسی را مانند دانههای تسبیح در کنار هم قرار داده است. ریسمانی که آنها را در کنار یکدیگر نگاه میدارد، فروتنیای است که به زندگی شاگردان عیسی شکل میبخشد.
شاگردان فروتن با ایمانی زندگی میکنند که دنیا را دگرگون میسازد. وقتی ایشان ایمانی بزرگتر درخواست کردند، عیسی با تصویری چالشبرانگیز پاسخ داد تا ایشان بر امری ناممکن تامل کنند، تصویر درخت توت که به شکلی خاص در برابر ریشهکن شدن مقاومت میکند، با این ایمان که خدا میتواند این کار را انجام دهد. قدرت ایمان، مانند قدرت کوچکترین دانهها، به دلیل بزرگیاش نیست، بلکه به این دلیل است که قدرت دارد توجه ما را از خودمان برداشته، به سوی خدا معطوف سازد.
زندگیای که در اثر فروتنی شکل یافته، زندگیای است که در خدمت کردن، شادی و آزادی مییابد. عیسی به شیوهای خاص و تحریککننده، شاگردان خود را بهعنوان برده توصیف میفرماید. ایشان با ارادۀ آزاد خود انتخاب میکنند که کمر به خدمت ببندند، و با این کار، رهایی و حیات بیابند.
شما با در پیش گرفتن زندگیای فروتنانه و مبتنی بر ایمان و خدمت، چگونه میتوانید امروز رهایی حاصل کنید؟