عیسی ۳۵ جفت مبشّر را تعیین کرد و مقرر فرمود تا پیشاروی او به مزرعهٔ خدا بروند. چرا او ۷۰ تن را برگزید؟ در این مورد چند نظریه هست که همگی به عهدقدیم مربوط میشوند. ممکن است ایشان معرف ۷۰ ملت غیریهودی بودند که در کتاب پیدایش به ایشان اشاره شده، یا ۷۰ عضو خاندان یعقوب که بهعنوان نمایندگان قوم اسرائیل به مصر رفتند، یا ۷۰ تن از مشایخ که موسی برگزید تا روحالقدس را دریافت کنند.این هفتاد نفری که عیسی انتخاب کرد، باید تند و چابک سفر میکردند. پیام صلح و آرامشی که ایشان حاملش بودند، فوری و عاجل بود و نباید با حمل ساز و برگ غیرضروری سنگین میشد. همچنین نمیبایست وقت خود را با آنانی که نمیخواستند گوش فرا دهند، تلف میکردند. اسرائیل برای دروشدن آماده بود و هیچ فرصتی نمیبایست از دست میرفت، زیرا عیسی قرار نبود بار دیگر به آن شکل ظاهر شود.
عیسی ما را فرا میخواند تا نه فقط پیرویاش کنیم، بلکه ما را پیش روی خود گسیل میدارد تا نوید حضورش را اعلان کرده، ثمرهٔ فرمانرواییاش را درو کنیم. این وظیفهای است که مستلزم سرسپردگی است و نیز اینکه در طول سفر عمر، بتوانیم چابک و سبک به پیش برویم و فقط به اموری وابسته باشیم که واقعاً مهم هستند و بقیه را رها سازیم. عیسی شما را دعوت میکند تا پادشاهیاش را اعلان کنید. برای اینکه این امر به شکلی مؤثرتر تحقق یابد، نیاز دارید چه چیزهایی را رها سازید؟
باز یادآوری شده که «محصول فراوان است، اما کارگران اندک.» امروز در دعاهای خود، از خداوندگار درخواست کنید تا کارگرانی پرشور و علاقه برای دروِ محصول فراوان خود بفرستد.
مطالعهٔ کتاب مقدس
لوقا ۱۰:۱-۱۱ و ۱۶-۲۰
پس از آن، خداوند هفتاد تن دیگر را نیز تعیین فرمود و آنها را دو به دو پیشاپیش خود به هر شهر و دیاری فرستاد که قصد رفتن بدانجا داشت. بدیشان گفت: «محصول فراوان است، امّا کارگر اندک. پس، از مالکِ محصول بخواهید کارگران برای دروِ محصول خود بفرستد. بروید! من شما را چون برهها به میان گرگها میفرستم. کیسۀ پول یا کولهبار یا کفش برمگیرید، و در راه کسی را سلام مگویید. به هر خانهای که وارد میشوید، نخست بگویید: ”سلام بر این خانه باد.“ اگر در آن خانه کسی از اهل صلح و سلام باشد، سلام شما بر او قرار خواهد گرفت؛ وگرنه، به خود شما باز خواهد گشت. در آن خانه بمانید و هر چه به شما دادند، بخورید و بیاشامید، زیرا کارگر مستحق دستمزد خویش است. از خانهای به خانۀ دیگر نقل مکان مکنید. چون وارد شهری شدید و شما را بهگرمی پذیرفتند، هر چه در برابر شما گذاشتند، بخورید. بیماران آنجا را شفا دهید و بگویید: ”پادشاهی خدا به شما نزدیک شده است.“... امّا چون به شهری درآمدید و شما را نپذیرفتند، به کوچههای آن شهر بروید و بگویید: ”ما حتی خاک شهر شما را که بر پاهای ما نشسته است، بر شما میتکانیم. امّا بدانید که پادشاهی خدا نزدیک شده است.“ امّا از این شادمان مباشید که ارواح از شما اطاعت میکنند، بلکه شادی شما از این باشد که نامتان در آسمان نوشته شده است.» اینک شما را اقتدار میبخشم که ماران و عقربها و تمامی قدرت دشمن را پایمال کنید، و هیچ چیز به شما آسیب نخواهد رسانید. به ایشان فرمود: «شیطان را دیدم که همچون برق از آسمان فرو میافتاد. آن هفتاد تن با شادی بازگشتند و گفتند: «سرور ما، حتی دیوها هم به نام تو از ما اطاعت میکنند.» «هر که به شما گوش فرا دهد، به من گوش فرا داده است؛ و هر که شما را نپذیرد، مرا نپذیرفته است؛ امّا هر که مرا نپذیرد، فرستندۀ مرا نپذیرفته است.»
مزمور ۳۰
خداوندا، تو را تمجید میکنم، زیرا که مرا بالا کشیدی، و نگذاشتی دشمنانم بر من شادی کنند. ای یهوه خدای من، نزد تو فریاد کمک برآوردم و مرا شفا بخشیدی. خداوندا، تو جان مرا از هاویه برآوردی؛ و مرا از میان آنان که به گودال فرو میروند، زنده ساختی. ای سرسپردگان خداوند، او را بسرایید؛ نام قدوس او را بستایید! زیرا خشم او دمی بیش نمیپاید، اما لطفش همۀ عمر را در بر میگیرد؛ شبی ممکن است سراسر به گریه بگذرد، ولی صبحگاهان شادمانی رخ مینماید. و اما من، در آسودگی خود گفتم: «هرگز جنبش نخواهم خورد.» خداوندا، آنگاه که لطف تو شامل حالم بود، کوهِ مرا در قوّت استوار گردانیدی؛ اما چون روی از من نهان کردی، هراسان گشتم. خداوندا، تو را میخوانم؛ نزد تو، ای خداوندگار، فریاد التماس بلند میکنم: «در مرگ من چه سودی است، و در فرو رفتنم به گودال چه فایده؟ آیا خاک تو را خواهد ستود؟ آیا از امانت تو خبر خواهد داد؟ خداوندا، بشنو و مرا فیض عطا فرما؛ خداوندا، یاور من باش.» تو شیون مرا به رقص بدل کردی؛ پلاس را از تنم به در آوردی و مرا به شادی پوشانیدی، تا همۀ وجودم تو را بسراید و خاموش نماند. ای یهوه خدای من، تو را جاودانه شکر خواهم گزارد.
دوم پادشاهان ۵:۱-۱۴
و نَعَمان، سردار لشکر پادشاه اَرام، در نظر سرورش مردی بزرگ و محترم بود، زیرا خداوند به واسطۀ او پیروزی نصیب اَرام کرده بود. نَعَمان سربازی دلاور بود، اما جذام داشت. باری، سپاهیان اَرام حمله آورده، دخترکی را از سرزمین اسرائیل به اسارت گرفتند و او کنیز زن نَعَمان شد. روزی دخترک به بانوی خود گفت: «کاش سرورم نزد نبیای که در سامِرِه است میبود، تا از بیماری جذام شفایش دهد.» پادشاهِ اَرام فرمود: «به آنجا برو! من نیز برای پادشاه اسرائیل نامهای خواهم فرستاد.» پس نَعَمان با ده وزنه نقره، شش هزار مثقال طلا و ده دست جامه روانه شد. پس نَعَمان نزد آقای خود رفت و گفتۀ آن دختر اسرائیلی را به عرض او رساند. نامهای نیز برای پادشاه اسرائیل آورد، به این مضمون: «این نامه را با خادمم نَعَمان برای تو میفرستم تا او را از جذامش شفا بخشی.» پادشاه اسرائیل به محض خواندن نامه، جامه بر تن درید و گفت: «مگر من خدا هستم که بمیرانم و زنده کنم که این شخص کسی را جهت شفا از جذام نزد من فرستاده است؟ اینک بنگرید که چگونه برای جنگ با من بهانه میجوید!» اما چون اِلیشَع، مرد خدا شنید که پادشاه اسرائیل جامه بر تن دریده است، برای او پیغام فرستاد که: «چرا جامۀ خود را میدَری؟ به آن مرد بگو نزد من آید تا بداند که در اسرائیل نبیای هست.» پس نَعَمان با اسبان و ارابههای خود آمد و در برابر خانۀ اِلیشَع ایستاد. اما نَعَمان خشمگین از آنجا رفت و گفت: «اینک فکر میکردم او بهیقین نزد من بیرون آمده، میایستد و دستش را بر محل جذام حرکت داده، نام یهوه خدای خود را میخواند و جذام را شفا میدهد. اِلیشَع قاصدی نزد او فرستاده، گفت: «برو و هفت مرتبه در رود اردن خود را بشوی تا بدنت شفا یابد و پاک شوی.» آیا رودخانههای اَبانَه و فَرپَر در دمشق، از تمام آبهای اسرائیل نیکوتر نیستند؟ آیا نمیتوانستم برای پاک شدن در آنها تن بشویم؟» پس برگشت و خشمگین از آنجا رفت. اما خادمانش نزدیک آمده، او را گفتند: «ای پدر ما، اگر آن نبی تو را به انجام کار بزرگی فرمان میداد، آیا چنان نمیکردی؟ اینک فقط فرموده است: ”تن بشوی و پاک شو!“» پس او رفت و همانگونه که مرد خدا گفته بود، هفت مرتبه در رود اردن فرو شد. ناگاه بدنش شفا یافت و همچون تن پسربچهای، پاک و تازه گشت.
غلاطیان ۶: ۱-۱۶
ای برادران، اگر کسی به گناهی گرفتار شود، شما که روحانی هستید او را با ملایمت به راه راست بازگردانید. در عین حال، به هوش باش که خود نیز در وسوسه نیفتی. بارهای سنگین یکدیگر را حمل کنید که اینگونه شریعت مسیح را به جا خواهید آورد. زیرا اگر کسی خویشتن را فرد برجستهای پندارد، در حالیکه بهواقع کسی نباشد، خود را فریب میدهد. هر کس باید اعمال خود را بیازماید. در آن صورت فخر او به خودش خواهد بود، بیآنکه خود را با دیگران مقایسه کند. هر که از کلام آموزش میبیند، باید آموزگار خود را در هر چیز نیکو سهیم سازد. فریب نخورید: خدا را استهزا نتوان کرد. انسان هر چه بکارد، همان را خواهد دِرَوید. زیرا هر کس بار خود را خواهد بُرد. کسی که برای نَفْسِ خود میکارد، از نَفْس تباهی درو خواهد کرد؛ امّا کسی که برای روح میکارد، از روحْ حیات جاویدان خواهد دروید. لذا از انجام کار نیک خسته نشویم، زیرا اگر دست از کار برنداریم، در زمان مناسب محصول را درو خواهیم کرد. پس تا فرصت داریم به همه نیکی کنیم، بهویژه به اهل بیت ایمان. ببینید با چه حروف درشتی به دست خود برایتان مینگارم! آنان که میخواهند خود را به ظاهر خوب نشان دهند، وادارتان میکنند که ختنه شوید، تنها به این نیّت که بهخاطر صلیب مسیح آزار نبینند. زیرا حتی آنان که ختنه میشوند شریعت را اجرا نمیکنند، بلکه میخواهند شما ختنه شوید تا به جسم شما افتخار کنند. امّا مباد که من هرگز به چیزی افتخار کنم جز به صلیب خداوندمان عیسی مسیح، که به واسطۀ آن، دنیا برای من بر صلیب شد و من برای دنیا. زیرا نه ختنه چیزی است و نه ختنهناشدگی؛ آنچه اهمیّت دارد خلقت جدید است. همۀ آنان را که از این اصل پیروی میکنند، و اسرائیلِ خدا را، سلامتی و رحمت باد.