قرار نیست مسیحیان تنها به یک جنبه از این قضیه نگاه کنند. نمیتوان دو اولویت محبت به خدا و محبت به همسایه را از هم جدا کرد. از عیسی خواسته بودند تا یکی از فرمانها را برای ابتدای فهرست خود انتخاب کند. او نیز این سؤال را از درون، به هم ریخت و در عوض، دو حکم را مطرح کرد که «تمامی شریعت موسی و نوشتههای پیامبران» بر آن دو استوارند.
کلیسا در ضرب آهنگین این دو حکم زندگی میکند. ما در پرستش و دعا، گرد هم میآییم تا خدا را با تمامی دل و جان و فکر و قوت خود محبت کنیم. سپس، محبت برای همسایه را نیز وارد این پرستش کرده، جهان را دلسوزانه، آنطور که خویشتن را دوست میداریم، محبت میکنیم. پس از پرستش نیز به جهان فرستاده میشویم تا خدا را در تمامیت زندگی خود خدمت، و خود را بهعنوان قربانی زنده، وقف کار او کنیم.
پرسش نهایی به ابتدای این بخش از انجیل بازمیگردد. با ورود عیسی به اورشلیم، جمعیتی که از پیش میرفت، فریاد میزد: «هوشیعانا بر پسر داوود!» (متی ۲۱:۹). پس مردم میپرسیدند: «این کیست؟» (متی ۲۱:۱۰)
عیسی شادی آنان را بر خود پذیرفت، اما در اینجا، آشکارا به آنان میگوید که برای شناخت مسیحی که قرار بود بیاید، هنوز باید چیزهای زیادی بیاموزند. او از اینکه صرفاً «پسر داوود» باشد بسیار بزرگتر است و امیدهای دودمان پادشاهی اسرائیل را به دوش میکشد. همانطور که پولس نیز مینویسد، او از صلب داوود به دنیا آمد، اما به قدرت روحالقدس، بهعنوان پسر خدا اعلام شد. (رومیان ۱:۳-۴)
متی امروزه هم از کسانی که جرأت میکنند انجیلش را بخوانند، این پرسش را میپرسد که: «این کیست؟»