نان روزانه

ایام روزه

صورتش را لبخند پوشانده است و با چشمان تیره‌اش که به‌شدت شادند، به ما نگاه می‌کند. روپوش سفیدی پوشیده و کلاه آشپزها را به سر دارد، و در دست‌های لاغر آغشته به آردش سبدی پُر از نان‌های تُرد و تازه را نگاه داشته است. شرح زیر عکس می‌گوید: «مارکو عاشق نان است.»

مارکو تنها یکی از افراد بسیار است. این روزها به‌نظر می‌رسد هر کسی، مخصوصاً اگر اهل غذا باشد، اعلام می‌کند که عاشق خوراک است. اِیلسا عاشق جلبک دریایی به‌عنوان مکمل غذایی است؛ فیلیپ عاشق سبوس ترش محلی است… و این داستان ادامه دارد.

یکی از عواقب اجتماعی چنین تأکیدی بر «احساسات»، غافل‌شدن از دیگر بخش‌های ضروری انسانیت ماست. بگذارید مثالی بزنم، البته نه از غذا، بلکه از اکتشاف. آخرین بار کِی شنیدید کسی این‌گونه ابراز احساسات کند که:
«هر کار بزرگی آغازی دارد؛ اما ادامه‌دادن آن تا پایان است که جلال واقعی به بار می‌آورد.»

این گفتۀ «سِر فرانسیس دریک» در سال ۱۵۷۸ پیش از آنکه با کشتی از تنگۀ ماژلان بگذرد، دربارۀ فضیلتِ پشتکار است. نویسندۀ نامه به عبرانیان نیز این فضیلت را ستایش کرده است. او بیان می‌کند که پیرو مسیح بودن نیازمند نوعی از شهامت پایدار است. گاهی شاگرد‌بودن امری ارادی است، نه صرفاً مبتنی بر احساسات.

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.