نان روزانه

کلام امروز: اعمال رسولان ۲۸‏:‏۱۷ تا آخر | مطالعهٔ کتاب مقدس: مزامیر ۹۶مزامیر ۹۷۲پادشاهان ۱۷‏:‏۱‏-‏۲۳

پولس آن‌قدر آزادی داشت که بتواند با یهودیان ساکن رُم صحبت کند و حتی یک روز تمام را به مباحثه با ایشان و تعلیم بگذارند. آنان چیز بدی در مورد پولس نشنیده بودند. به همین دلیل حاضر بودند سخنانش را بشنوند. برخی از آنها قانع شده و برخی نیز پیام او را نپذیرفتند. پولس هم در نهایت مجبور شد تا قسمتی از اشعیا را به‌عنوان داوری تلخ، برای‌شان قرائت کند که در حقیقت، جمع‌بندی سفری است که به همراه لوقا رفتیم. اکنون پیام واضح است؛ یهودیان مسیح‌بودن عیسی را نخواهند پذیرفت. بسیار خوب، کلیسا به‌سوی غیریهودیان خواهد رفت.
اما پس از آن چه شد؟ ما خیلی دوست داریم بدانیم که پولس چگونه با امپراتور روبه‌رو شد. یا آیا اصلاً این برخورد اتفاق افتاد؟ اما در این مورد چیزی نمی‌دانیم و این، احتمالاً روش خوبی برای نوشتن داستان گسترش کلیسا است. داستان ادامه دارد و ما کسانی هستیم که باید آن را بنویسیم. هیچ شخص دیگری هم این کار را به‌جای ما انجام نخواهد داد. هر یک از ما این جایگاه خاص را در زندگی به‌همراه فرصت‌ها، استعدادها و دوستی‌ها دارد. من تنها کسی هستم که در جایگاه خاص خودم، می‌توانم بر پادشاهی خدا شهادت داده، برای پیشبرد آن کار کنم. پس این بر عهدهٔ من و شماست. نه به‌عنوان وظیفه یا باری سنگین، بلکه به‌عنوان یک امتیاز ومایهٔ خوشی. نه با قدرت خودم، بلکه با لمس روح‌القدس. نه با نظرات خودم، بلکه با هدایت حکیمانهٔ خدا.
امروز ما نویسندگان ادامهٔ کتاب اعمال رسولان هستیم.

دعای امروز

خدایا، ای داور و منجی ما،
ما را بیاموزان که بر حقیقت تو باز باشیم
و بر محبت تو توکل نماییم،
تا بتوانیم هر روزه با اطمینان در نجاتی زندگی کنیم
که به‌واسطهٔ سرور ما عیسای مسیح به ما عطا شده

مطالعهٔ کتاب مقدس

اعمال رسولان ۲۸‏:‏۱۷ تا آخر

سه روز بعد، پولس بزرگان یهود را فرا خواند. چون گرد آمدند، بدیشان گفت: «ای برادران، با آنکه من کاری بر ضد قوم خود یا رسوم پدرانمان نکرده بودم، مرا در اورشلیم گرفتار کردند و تحویل رومیان دادند. آنها از من بازخواست کردند و بر آن شدند آزادم کنند، زیرا در من جرمی ندیدند که سزاوار مرگ باشد. امّا چون یهودیان اعتراض کردند، ناچار شدم از قیصر دادخواهی کنم، البته نه تا از قوم خود شکایت کرده باشم. از همین رو خواستم شما را ببینم و با شما سخن بگویم، زیرا به‌خاطر امید اسرائیل است که مرا بدین زنجیر بسته‌اند.» آنها در پاسخ گفتند: «ما هیچ نامه‌ای از یهودیه دربارۀ تو دریافت نکرده‌ایم، و هیچ‌یک از برادرانی که از آنجا آمده‌اند، خبر یا گزارشی بد دربارۀ تو نیاورده‌اند. ولی مایلیم نظرات تو را بشنویم، زیرا می‌دانیم که مردم در هر جا بر ضد این فرقه سخن می‌گویند.» پس روزی را تعیین کردند و شماری بسیار به محل اقامت او آمدند تا با وی ملاقات کنند. او از صبح تا شب، به تفصیل دربارۀ پادشاهی خدا با آنان سخن گفت و کوشید با استناد به تورات موسی و کتب پیامبران، دربارۀ عیسی مجابشان کند. برخی سخنان او را پذیرفتند، امّا دیگران از ایمان آوردن سر باز زدند. پس در حالی که با یکدیگر جرّ و بحث می‌کردند، آن مکان را ترک گفتند. امّا پیش از آنکه آنجا را ترک گویند، پولس کلام آخرین خود را بیان داشت و گفت: «روح‌القدس چه درست با پدران شما سخن گفت، آنگاه که به واسطۀ اِشعیای نبی فرمود: «”نزد این قوم برو و بگو، ’به گوش خود خواهید شنید، امّا هرگز نخواهید فهمید؛ به چشم خود خواهید دید، امّا هرگز درک نخواهید کرد.‘ زیرا دل این قوم سخت شده، گوشهایشان سنگین گشته، و چشمان خود را بسته‌اند، مبادا با چشمانشان ببینند، و با گوشهایشان بشنوند، و در دلهای خود بفهمند و بازگشت کنند و من شفایشان بخشم.“ «پس بدانید که نجات خدا نزد غیریهودیان فرستاده شده است و آنها گوش فرا خواهند داد!» [ بعد از آنکه او این را گفت، یهودیان از آنجا رفتند، در حالی که سخت با یکدیگر جرّ و بحث می‌کردند.] بدین‌سان پولس دو سال تمام در خانۀ اجاره‌ای خود اقامت داشت و هر که را نزدش می‌آمد، می‌پذیرفت. او پادشاهی خدا را اعلام می‌کرد و دلیرانه و بی‌پروا دربارۀ عیسی مسیح خداوند تعلیم می‌داد.

مزامیر ۹۶

برای خداوند سرودی تازه بسرایید! ای تمامی زمین، برای خداوند بسرایید! برای خداوند بسرایید و نام او را متبارک خوانید! روز به روز نجات او را بشارت دهید! جلال او را در میان ملتها بازگویید، و اعمال شگفتش را در میان همۀ قومها! زیرا خداوند بزرگ است و به‌غایت شایان ستایش؛ از او می‌باید ترسید، بیش از همۀ خدایان. زیرا همۀ خدایانِ قومها، بتهای بی‌ارزشند، اما یهوه آسمانها را بساخت. فرّ و شکوه به حضور وی است و توانایی و زیبایی در قُدس وی. ای طوایف قومها، وصف خداوند را بگویید! وصف جلال و قوّت خداوند را بگویید! وصف جلال نام خداوند را بگویید! هدیه بیاورید و به صحنهای او بیایید! خداوند را در فرّ قدوسیتش بپرستید! ای تمامی زمین، از حضور او بلرزید! باشد که در میان قومها بگویید، «خداوند پادشاهی می‌کند! آری، جهان مستحکم است و جنبش نخواهد خورد؛ او ملتها را به انصاف داوری خواهد کرد.» آسمان شادی کند و زمین به وجد آید؛ دریا و هر چه آن را پر می‌سازد، غُرّش کند؛ صحرا و هرآنچه در آن است، شادمان گردد. آنگاه همۀ درختان جنگل بانگ شادی بر خواهند آورد، پیش روی خداوند، زیرا که می‌آید، آری او می‌آید تا زمین را داوری کند. او جهان را به انصاف داوری خواهد کرد، و ملتها را به امانت خویش.

مزامیر ۹۷

خداوند پادشاهی می‌کند! پس زمین شادمان باشد و سرزمینهای ساحلیِ بسیار شادی کنند. ابرها و تاریکی غلیظ گرداگرد اوست، عدل و انصاف، بنیان تخت اوست. آتش پیش روی وی می‌رود و دشمنانِ او را به هر سو می‌سوزاند. آذرخشهای او جهان را روشن می‌سازد؛ زمین می‌بیند و می‌لرزد. کوهها از حضور خداوند چون موم ذوب می‌شوند، از حضور خداوندگارِ تمامی عالَم! آسمانها عدالت او را اعلام می‌کنند، و همۀ قومها جلال او را می‌بینند. پرستندگان تمثالهای تراشیده جملگی شرمسار خواهند شد، همانها که به بتهای بی‌ارزش می‌بالند؛ ای همۀ خدایان، او را بپرستید! صَهیون شنیده، شادی می‌کند، و شهرهای یهودا شادمان می‌گردند، از داوریهای تو، ای خداوند. زیرا که تو خداوندا، بر تمامی زمین متعال هستی! تو بس فراتر از همۀ خدایان، در مقام اعلایی! ای دوستدارانِ خداوند، از بدی نفرت کنید! زیرا او حافظ جان سرسپردگان خویش است، و ایشان را از چنگ شریران می‌رهاند. نور برای پارسایان کاشته می‌شود، و شادی برای راست‌دلان. ای پارسایان، در خداوند شادی کنید و نام قدوس او را بستایید!

۲پادشاهان ۱۷‏:‏۱‏-‏۲۳

در دوازدهمین سال سلطنت آحاز بر یهودا، هوشع پسر ایلَه در سامِرِه پادشاه اسرائیل شد و نه سال سلطنت کرد. او آنچه را که در نظر خداوند بد بود به جا آورد، ولی نه به اندازۀ دیگر پادشاهان اسرائیل پیش از خود. شَلمَناِسِر، پادشاه آشور، بر هوشع حمله آورد، و هوشع خدمتگزار و خَراجگزار وی شد. اما پادشاه آشور دریافت که هوشع به وی خیانت می‌ورزد، چراکه قاصدانی را نزد سو، پادشاه مصر، فرستاده بود و نیز همچون هر سال، خَراج به پادشاه آشور پرداخت نکرده بود. پس پادشاه آشور او را گرفتار کرد و به زندان افکند. باری، پادشاه آشور به سرتاسر سرزمین اسرائیل یورش برد و به سامِرِه برآمده، آن را سه سال محاصره کرد. و در نهمین سال سلطنت هوشع، پادشاه آشور سامِرِه را به تصرف خویش درآورد و اسرائیلیان را از آن شهر به آشور تبعید کرد و در حَلَح و در کنارۀ خابور که نهر جوزان بود و نیز در شهرهای مادها، اسکان داد. این از آن رو واقع شد که بنی‌اسرائیل به یهوه خدای خود گناه ورزیدند، که ایشان را از سرزمین مصر بیرون آورده و از زیر دست فرعون پادشاه مصر رهایی داده بود. و ترس خدایانِ غیر را به دل داشتند، و از رسوم قومهایی که خداوند آنها را از پیش روی ایشان رانده بود و نیز رسومی که پادشاهان اسرائیل ابداع کرده بودند، پیروی کردند. بنی‌اسرائیل پنهانی علیه یهوه خدایشان دست به اعمالی ناشایست زدند. از برج دیدبانی گرفته تا شهرهای مستحکم، آنان در همۀ شهرهای خود مکانهای بلند برای خویش بنا کردند، و بر فراز هر تپۀ بلند و زیر هر درخت سبز، برای خویشتن ستونها و اَشیرَه بر پا داشتند. آنان مانند قومهایی که خداوند آنها را از پیش روی‌شان رانده بود، در همۀ مکانهای بلند بخور می‌سوزاندند. و مرتکب چنان اعمال شرارت‌آمیزی شدند که خشم خداوند را برافروخت. آنان به پرستش بتهای بی‌ارزش روی آوردند، حال آنکه خداوند ایشان را از چنین کاری منع کرده بود. خداوند به واسطۀ جمیع انبیا و رؤیابینانِ خود به اسرائیل و یهودا هشدار داده بود که: «از راههای شرارت‌آمیز خود بازگردید و طبق تمامی شریعتی که به پدرانتان حکم کردم و از طریق خدمتگزاران خودْ انبیا برایتان فرستادم، فرمانها و فرایض مرا نگاه دارید.» اما ایشان نخواستند گوش فرا دهند، بلکه همچون پدرانشان که به یهوه خدای خود توکل نکردند، گردنکش بودند. آنان فرایض او و عهدی را که با پدرانشان بسته بود، و هشدارهایی را که به ایشان داده بود خوار شمردند، و با پیروی از بتهای بی‌ارزش، خود نیز پست و بی‌ارزش شدند. آنها از قومهای اطراف الگو گرفتند، حال آنکه خداوند فرموده بود که مانند ایشان رفتار نکنند. آری، آنان تمام فرمانهای یهوه خدایشان را زیر پا نهادند و دو گوسالۀ ریخته شده، و نیز اَشیرَه برای خود ساختند. در برابر خورشید و ماه و ستارگان سَجده کردند و بَعَل را عبادت نمودند. پسران و دخترانشان را در آتش قربانی کردند، فال گرفتند، جادوگری کردند، و خود را فروختند تا آنچه را که در نظر خداوند بد بود به جا آورند، و بدین‌گونه خشم او را بر‌انگیختند. از این رو، خداوند سخت بر اسرائیل خشم گرفته، ایشان را از حضور خود راند، و فقط قبیلۀ یهودا به تنهایی باقی ماند. با این حال، حتی یهودا نیز فرمانهای یهوه خدای خود را نگاه نداشتند، بلکه از رسومی که اسرائیل ابداع کرده بود، پیروی کردند. پس خداوند از تمامی خاندان اسرائیل رویگردان شد و ایشان را خوار و ذلیل ساخته، به دست تاراج‌کنندگان تسلیم کرد، و سرانجام آنان را از حضور خود بیرون راند. پس آنگاه که خداوند اسرائیل را از خاندان داوود جدا کرد، آنان یِرُبعام پسر نِباط را پادشاه ساختند. یِرُبعام اسرائیل را از پیروی خداوند بازگرداند و ایشان را به گناهی عظیم کشاند. بنی‌اسرائیل در تمام گناهان یِرُبعام پیش رفتند و از گناهان او روی نگرداندند، تا سرانجام خداوند طبق آنچه پیشتر به واسطۀ جمیع خادمان خود، انبیا، فرموده بود، ایشان را از حضور خود راند. بدین‌سان اسرائیل از وطن خود به آشور تبعید شدند، و تا به امروز در آنجا به سر می‌برند.

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.