از بعضی جهات، درک نامهٔ پولس به افسسیان دشوار است. جملات آن طولانی است (در متن یونانی، آیات ۳ تا ۱۴ جملهٔ واحدی را تشکیل میدهند!) و هدف دقیق نامه را نمیتوان با اطمینان تعیین کرد. اما اگر آن را همانطور که هست مد نظر قرار دهیم، این نیمهٔ اول را میتوان اعلان نجاتی توصیف کرد که هم نگارنده تجربه کرده و هم خوانندگان اولیهاش- و البته ما نیز. پس نفَس عمیقی بکشید و قدم به درون این متن کهن با جملات ستایشی جاودانیاش بگذارید.
چنانچه بخواهیم به جلو بنگریم، باید نخست نگاهی به عقب بیندازیم. متبارک خواندن خدا در اینجا برای این است که آنچه را که خدا انجام داده، بهیاد بیاوریم تا برای تعلیمی که در پی میآید، آمادگی بیابیم. پیامدهای مداخلت خدا در جهان بهواسطهٔ عیسای مسیح، بدین معناست که هر جنبهای از زندگی مسیحی را باید از همین دریچه ببینیم. حرکت به جلو میسر نیست مگر اینکه قطعیت مطلق کار خدا را بپذیریم. این نکته باید چراغی فروزان فرا راه تمام زندگیمان گردد.
یکی از دلایلی که بعضیها پولس را دوست میدارند و بعضی دیگر از او خشنود نیستند، این است که او قِلِقی زیرکانه بهکار میبَرَد تا اصول مقدماتی را به یاد ما بیاورد. جلوتر رفتن با کلمات این نامه، یعنی اینکه آن شالودهٔ ستایش را در یک دست بگیریم، و پیش رفتن در امید را در دست دیگر.