ایام روزه
در اعماق دخمههای سنت کالیکستوس در رُم میتوان بعضی از قدیمیترین تصاویر مسیحی را دید. اغلب آنها خامدستانه کندهکاری شدهاند. در میان تصاویر، نقش چندین «لنگر» دیده میشود. شاید آنها به داستان «صیادان مردم» اشاره دارند، یا به پیشۀ بعضی از رسولان، یا شاید دربارۀ امید مسیحیان است (که محتملتر بهنظر میرسد) که «به منزلۀ لنگری محکم و ایمن برای جان ماست.» این نمادی مناسب و حتی تأثیرگذارتر برای گورستان مسیحی است، زیرا افراد تیزبین میتوانند در خطوط محیطی «لنگر»، شکل صلیب را ببینند.
تصویر لنگر در اواخر قرن نوزدهم رواج ادبی قدرتمندی یافت، مخصوصاً وقتی یک معلم آمریکایی کانون شادی به نام «پریسلا جین اوئنز» با تعمق در این آیۀ نامه به عبرانیان، سرود «لنگر تو نگاه خواهد داشت…» را نوشت. آهنگ شاد و دلگرمکنندهای که «ویلیام جی. کرک پاتریک» ساخت نیز کاملاً با آن هماهنگ بود.
اما اکنون در قرن بیستویکم این سرود آنقدر رایج نیست، شاید به این دلیل که ما شعرهایی را که کمتر پیشرو و مهیجاند، ترجیح میدهیم. یا شاید به این دلیل که حتی پس از گذشت صدسال از فاجعۀ تایتانیک، هنوز هم تصویرسازی با اجزای دریایی چندان پُرکشش نیست. ما میدانیم که لنگرها را ممکن است کشید و پاره شوند؛ میدانیم که حتی بزرگترین کشتیها هم ممکن است غرق شوند.
بهرغم این، در شرایطی که ما با مردمی «سرگردان» و «توفانزده» روبهروییم، آیا زمان آن نرسیده است که تصویر لنگر را، مخصوصاً به این دلیل که واقعیت و حقیقت مسیح را بیان میکند، به جایگاهش برگردانیم؟