نان روزانه

مردِ توانگرِ این مَثَل؛ از بعضی جنبه‌ها مرد خوبی است. آن‌قدر به خانواده‌اش اهمیت می‌دهد که می‌خواهد دربارهٔ سرنوشتش به آنان هشدار داده شود. اما این مَثَل دربارهٔ زندگی ناآزموده در بستری ناشناخته نیز هشدار می‌دهد. توانگر کور بود. او نتوانست دنیایی را که در آن زندگی می‌کرد و جایگاه خودش در آن را زیر سؤال ببرد. این مَثَل همهٔ ما را برای ساده‌ترین گناه پیش‌پا‌افتاده، گناه «نادیده گرفتن»، سرزنش می‌کند. بی‌شک توانگر هر روز از کنار ایلعازر گذشته است. او چیزی مثل اسباب و اثاثیه است؛ حتی ارزش یک نگاه‌کردن را هم ندارد، چه رسد به اظهار نظر. البته عیسی همیشه بسیار عمیق‌تر و مشتاقانه‌تر به دنیای اطراف می‌نگرد. او از ما می‌خواهد به همین شیوه به مردم توجه کنیم؛ هوشیارانه و با همدلی.

توانگر، وضع موجود را می‌پذیرد. مَثَل در این مورد یک نکته برای گفتن دارد: نپذیرید. نپذیرید که حرکتی ساده و کوچک نمی‌تواند شروع تغییر امور باشد. صرفاً از روی خستگی نپذیرید که نمی‌توانید تغییری ایجاد کنید. می‌توانید.

من فکر می‌کنم یکی از نکات عمیق طنزآمیز این مَثَل در شیوهٔ نامحسوس عیسی برای وارونه‌کردن کارکرد امید نهفته است. ایلعازر هیچ چیز ندارد، اما هرگز از امید دست نمی‌کشد: او در آرزوی تغییر است، در آرزوی غذاست… هر چقدر اندک باشد. اما توانگر با آنکه همه چیز دارد، ناامید به‌نظر می‌رسد. مقصود این مَثَل آن است که آسمان، جهانی وارونه است. اطمینان یابید که در سمت درست این معادله ایستاده‌اید. به مردمی که اکنون و اینجا نیازمندند، اهمیت دهید.

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.