نان روزانه

کسانی که برای باورشان -به یک جنبش، شخص یا اعتقاد- خطراتی به جان خریده‌اند، می‌دانند مردمی که کارشان را درک کرده و تا انتهای ماجرا آنها را حمایت می‌کنند، چقدر مایهٔ برکتند. اما در زندگی، همیشه چنین احساسی را نخواهیم داشت. همه‌چیز ممکن است ناگهان به هم بریزد، حتی زمانی که فکر می‌کردیم همه تا پای جان کنارمان باقی خواهند ماند.
پولس همهٔ اینها را می‌دانست و عجیب اینکه، چیزهایی که می‌توانند اکثر ما را به‌راحتی در وحشت فرو ببرند، هیچ تأثیری بر او نمی‌گذارند.

او که زندگی‌اش حقیقتاً در خطر بود، کسانی را می‌شناخت که مسیح را با جسارت و محبتی عظیم موعظه کرده و از زندگی و شهادت او دلگرم می‌شدند. البته دیگرانی هم بودند که مسیح را وعظ می‌کردند تا (به طریقی) بر رنج‌های او بیفزایند. پاسخ پولس چیست؟ او می‌گوید که این کار را برای خودش انجام نمی‌دهد. پس چه اهمیتی دارد که انگیزه‌های این واعظان چیست؟ مهم این است که مردم در مورد عیسی بشنوند. این همان پاداشی است که در ازای رویارویی با سختی‌ها به‌دست می‌آورد.

پولس که فقط و فقط به مسیح اطمینان داشت، اهمیتی به خوش‌نامی، یا حتی زندگی خود نمی‌داد، اما با جدیت فیلیپیان را دعوت کرد تا «به شیوهٔ شایسته انجیل مسیح رفتار کنند». او قول نمی‌داد که حتماً در این راه موفق خواهند شد، اما این را گفت؛ زیرا می‌دانست خودِ وفاداری، امتیاز و پاداش است.

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.