نان روزانه

در توصیف فصل ۱۴ از کتاب اشعیا، گفته می‌شود که این ریشخندی است خطاب به بابِل. امپراطوری قدرتمند که قوم اسرائیل را در اسارت خود نگاه داشته بود، سزای شرارت‌های خود را دریافت می‌کند. بابل مدعی آن نوع از برتری بر زمین بود که به او این گستاخی را می‌داد که خود را صاحب قدرت الهی بداند. حاکمان بابل خود را خدا می‌پنداشتند. اما اکنون «به هاویه فرود آورده شده است» و همراه با حشرات، بر زمین دراز می‌کشد و «روی‌اندازش کرم‌ها» هستند.
تردیدی نیست که در این ریشخندها و طعنه‌ها نوعی شادمانی احساس می‌شود. ما دوست داریم ببینیم که قدرتمندان به زیر کشیده می‌شوند. حتی وقتی عدالت در حق آنها اجرا می‌گردد، برای غرایز بنیادین‌مان خوشایند است؛ یعنی همان چیزی که برای بابل رخ داد. اسرائیل و ملت‌های مجاور بابِل بر اساس تجربۀ تاریخی خود، تجاوز بابلی‌ها به بشریت را امری سزاوار نابودی به شمار می‌آوردند. همچنین بی‌اعتنایی ایشان به فقیران را محکوم به فنا می‌دانستند، خصوصاً که می‌کوشیدند به هر بهایی، بر تمام جهان فرمان برانند.

اما عجیب‌ترین طعنه، در آیه‌ای است که می‌فرماید: «تو نیز مانند ما شده‌ای!». به بیانی دیگر، بابل اکنون مانند مابقی بشریت، ناتوان شده است و «چون ما ضعیف گشته‌ای». بابل تا سطح ما پایین آورده شده است. اما زمانی فرا خواهد رسید که خدا خودش «مانند ما» خواهد شد. این امر دیگر طعنه‌ای علیه قدرتمندان نیست. بشریت، در ضعف و ناتوانی مسیحِ نوزاد، کرامت تازه‌ای دریافت خواهد کرد. آن هنگام که خدا مانند ما بشود، نه تنها ریشخند نخواهیم زد، بلکه به احتمال قوی‌تر، زبان‌مان از حیرت بند خواهد آمد.

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.