نان روزانه

عیسی و شاگردان در انتهای شام، سرودی سرودند. این سرود، «هَلّلِ مصری» نام داشت (مزمورهای ۱۱۴ و ۱۱۵). این یک سرود مخصوص عید پسح، در ستایش خدایی بود که قوم خود را رهایی می‌بخشد. بدینسان، آن شبِ تعیین‌کننده با اعلان این حقیقت آغاز شد که خدا حاکمیت دارد. آنگونه که در مزمور ۱۱۵ آمده: «او هرآنچه را که بخواهد، به انجام می‌رساند.» (مزمور ۱۱۵:‏۳). آنچه بعد از آن رخ داد، همان بود که پدر «می‌خواست». عیسی این را درک می‌کرد. او خیانت به خود و مرگ قریب‌الوقوعش را پیشگویی کرده بود. اکنون به شاگردانش گفت که او را رها خواهند ساخت. او نبوتی از زکریا را به یاد آورد که می‌فرماید: «شبان را بزن و گوسفندان پراکنده خواهند شد.» (زکریا ۱۳:‏۷).
مرقس یک بار نیز پیش از این، از زکریا نقل قول کرده بود، آنجا که عیسی خاطرنشان ساخت که جماعت همچون «گوسفندانی بی‌شبان» هستند (مرقس ۶:‏۳۴). عیسی همان نقشی را ایفا می‌کند که زکریا پیش‌بینی کرده بود، آن هنگام که وعده‌های خدا جامۀ عمل می‌پوشند. عهد با خدا نقض شده بود، اما بار دیگر برقرار خواهد گشت. گوسفندان پراکنده خواهند شد، اما عیسی، آن شبان اعظم، پیش روی ایشان (به جلیل) خواهد رفت و ایشان باز گرد خواهند آمد.

پطرس از پذیرش آن سر باز زد. گفت که هرگز مسیح را انکار نخواهد کرد. اما ساعتی نگذشت که شکست خورد. حالا شروع می‌کنیم به توجه به این امر که عیسی چقدر تنها شده بود، جدا از همه و بیدار در باغ جتسیمانی. اکنون رازی ژرف شروع به تحقق یافتن می‌کند، تحت هدایت خدا. عیسی‌ یکه و تنها، در اضطرابی جانکاه، خود را به آنچه پدرش می‌خواست متعهد ساخت. دعوت و رسالت عیسی از حیات و محبت پدرش جدایی‌پذیر نبود.

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.