نان روزانه

مارتین لوتر ادعا کرده است که اگر این تنها مَثَل عهدجدید بود، کافی بود. اما مانند بسیاری از مَثَل‌ها، این نیز اشتباه نام‌گذاری شده است. این مَثَل دربارهٔ پسر ولخرج نیست، بلکه پدر است که ولخرج محسوب می‌شود. زیرا «ولخرج» یعنی دست‌و‌دل‌باز، گشاده‌دست، صاحب‌کَرَم، بی‌دریغ، بی‌مضایقه، بخشنده، پُرریخت‌وپاش… و حتی مُسرِف.
پدر، سخاوتی فراتر از معیارهای مرسوم زمان و مکانش نشان می‌دهد. مجبور نبود اموالش را تقسیم کند. مجبور نبود چشم‌انتظار بازگشت پسر باشد. مجبور نبود در جاده بدود. مجبور نبود پسر را به خانواده برگرداند. مجبور نبود بازگشت پسرش را جشن بگیرد و گوسالهٔ پرواری بکشد. اما همهٔ این کارها را کرد.

زیبایی این مَثَل در جزئیاتش نهفته است. پسر جوان، پدر را بی‌حرمت می‌کند. پدر چگونه پاسخ می‌دهد؟ با دویدن به سوی پسرش. بله، دویدن. فقط بردگان و کودکان می‌دویدند. سالمندان قدم می‌زدند. اما پدر احترام خود را- دوباره‏- کنار می‌گذارد تا محبوبش را در آغوش بگیرد. و سپس با سوری مفصل جشن می‌گیرد.

پسر بزرگ کاملاً نقطهٔ مقابل «ولخرجی» است. او صرفه‌جو، مقتصد و خسیس است. خدا چنین نیست. خدا گشاده‌دست و ولخرج است. خدا افزونی را دوست دارد، حتی وقتی محبت، ناخواسته یا بدون توجه به شایستگی باشد.

خدا در این مَثَل، خدایگانی کوچک نیست. محبتِ وافرِ پدر، بیش از حد، نامحدود، وصف‌ناشدنی… و بی‌نهایت سخاوتمندانه است.

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.