ماجراها سرعت میگیرند. یهودا در همان حال که عیسی سخن میگفت، «ناگاه» سررسید. مرقس کلمۀ «بیدرنگ» و نظایر آن را بسیار بهکار برده است. کل انجیل امری است فوری و عاجل، و واکنشی فوری را مطالبه میکند. با این حال، با وجود تمام این شتابزدگیها، انجیل در اوقاتی که خدا تعیین کرده بود، اتفاق میافتاد. هیچ چیز تصادفی یا در اثر غفلت اتفاق نمیافتاد. روایات را اهداف خدا به جلو میبُرد. این امر زمانی به یاد ما آورده میشود که عیسی توضیح داد و فرمود: «کتب مقدس میباید تحقق یابد.» حتی خود یهودا هم انجامدهندۀ هدف الهی بود، اما این باعث نمیشود که تقصیرش موجّه گردد. هیچ گریزی از این واقعیت نیست که او یکی از نشانههای ابراز محبت را به شکلی مضحک بهکار برد تا مسیح را محکوم سازد. یهودا آن «تسلیمکننده» بود و به منظور مشخص کردن عیسی، از بوسه استفاده کرد. سپس دیگ جوشان خشونتی که عیسی را احاطه کرده بود، برای لحظهای به نقطۀ انفجار رسید. خودِ عیسی فریب خشونت را نخورد. فقط اشاره فرمود که نیازی به آن نبود.
مرد جوانی که پا به فرار گذاشت، شاخ و برگی واقعاً جالب است. این بخش از ماجرا فقط در انجیل مرقس یافت میشود. از یاد نبرید که در این ماجراها هیچ چیز بهطور تصادفی رخ نمیدهد. در اینجا، دو کلمۀ مشخص بهکار رفته، کلمات «جوان» و «پارچه». این واژههای یونانی را یک بار دیگر خواهیم شنید. همین لغات پارچهای را که پیکر پاک مسیح را خواهند پوشانید، توصیف میکنند (مرقس ۱۵:۴۶)، و نیز مرد جوانی را (که کاملاً ردایی سفید بر تن داشت) اعلان میکند که عیسی «برخاسته» است (مرقس ۱۶:۵). همانطور که زکریا پیشگویی کرده بود، شاگردان پراکنده شدند. اما آنچه پراکنده شد، بار دیگر گرد آورده خواهد شد، و آنچه گم شده بود، بار دیگر یافت خواهد شد.