مزمور ۳
ای خداوند دشمنانم چه بسیار شدهاند. بسیاری به ضد من برمیخیزند. بسیاری برای جان من میگویند: «به جهت او در خدا خلاصی نیست.» لیکن تو ای خداوند گرداگرد من سپر هستی، جلال من و فرازندهی سر من. به آواز خود نزد خداوند میخوانم و مرا از کوه مقدس خود اجابت مینماید و اما من خُسبیده، به خواب رفتم و بیدار شدم، زیرا خداوند مرا تقویت میدهد. از کرورهای مخلوق نخواهم ترسید که گرداگرد من صف بستهاند. ای خداوند، برخیز! ای خدای من، مرا برهان! زیرا بر رخسار همه دشمنانم زدی؛ دندانهای شریران را شکستی. نجات از آن خداوند است و برکت تو برقوم تو میباشد.
داوود
داوود این مزمور را زمانی سرود که داشت از دست ابشالوم میگریخت. چه غمانگیز است که انسان مجبور باشد از دست فرزند خود فرار کند! واکنش مردم به فرار داوود غیر انسانی بود: «به جهت او در خدا خلاصی نیست.» داوود از هر لحاظ حق داشت شکایت کند، اما وی چنین نکرد. او اعلام میکند که خداوند خدا همیشه و به ویژه در زمانهای درد و رنج نزدیک است. نزدیکبودن خدا برای وی تجربهای عملی بود، نه یک تئوری. «من خُسبیده، به خواب رفتم و بیدار شدم، زیرا خداوند مرا تقویت میدهد.»