نان روزانه

دوم تیموتائوس ۸:۲- ۹

این است انجیل من، که به خاطرش در رنجم، تا بدان حد که چون مجرمان به زنجیرم کشیده‌اند، اما کلام خدا در زنجیر نیست

خواهر ماریا

در تمام مدتی که زندانی بودم، هرگز احساس تنهایی نکردم. هنگامی که تنهایی هجوم می‌آورد، شروع به صحبت کردن با خداوندم می‌نمودم. در درون همان دیوارهای ستبر که مانع ارتباط من با دنیای بیرون و هر انسان دیگری شده بود، حضور خدا را عمیق‌تر و ملموس‌تر از پیش تجربه کردم و دریافتم که هیچ چیز نمی‌تواند مانع ارتباط من با خدا بشود. همچنین دریافتم که باید خدا اجازه داده باشد که من برای منظوری خاص به زندان افکنده شوم این‌که پیغام نجات عیسای مسیح را به دیگران هم که هرگز این پیغام را نشنیده‌اند، برسانم.
به جای نگاه کردن به شرایط دشوار، خدا مرا بر همه‌ی آنها سوار کرد. روح او مرا از حضورش پر ساخت و به من این توانایی را بخشید تا به دیگر زندانیان هم شهادت بدهم. در طی یک سال، بیست و پنج نفر از آنان مسیح را به عنوان نجات دهنده‌ی خویش پذیرفتند. «کلام خدا در زنجیر نیست.» تازه در مواقع زندان و اسارت موجب آزادی روح ما نیز می‌شود. کسی که از نگاه انسان‌ها یک جنایتکار بود، در نظر خدا فرستاده‌ای به شمار می‌رفت.
«چشمانمان را بگشا، ای خداوند تا ببینیم.»

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.