نان روزانه

متی۱۰:‌۳۷

هر که پدر یا مادر خود را بیش از من دوست بدارد، شایسته من نباشد.

هریستو کولیچف

پلیس بارها مرا احضار کرده بود، زیرا من اجازه نداشتم انجیل را موعظه کنم. زمانی که دستگیر شدم، مدعی‌العموم برای اعمال نفوذ روی من، هر راه ممکن را امتحان نمود. شیطان او را به‌کار برد تا از طرق مختلف مرا وسوسه کند. او به من کاری بهتر پیشنهاد کرد. وقتی نپذیرفتم، مشکلاتی را که باید در زندان با آنها روبه‌رو شوم، برایم برشمرد. وقتی فهمید که حاضرم برای خدا رنج ببرم، گفت: «از قرار معلوم تو دوست داری به‌خاطر ایمان زجر بکشی، اما آیا می‌دانی که این می‌تواند عواقب بسیار بدی برای فرزندانت داشته باشد؟ به زندان افتادن تو روی همهٔ اعضای خانواده‌ات تأثیر خواهد گذاشت و آنها هم به‌خاطر تو رنج خواهند کشید. به دخترت اجازه نخواهند داد از دانشگاه سوفیا (پایتخت بلغارستان- م) فارغ‌التحصیل شود و پسرت را هم نخواهند گذاشت درسش را در کالج فنی به پایان برساند و مسبب همهٔ اینها تو هستی. تو آینده آنها را خراب خواهی کرد.»
در کلیسایم والدینی را می‌شناختم که از ترس اینکه مبادا فرزندانشان شغلشان را از دست بدهند، ترک کلیسا نموده بودند. من سرزنششان نمی‌کردم. ترس بزرگترین حربهٔ شیطان برای وسوسهٔ ماست. ترس به‌خاطر خودمان و به‌خاطر عزیزانمان. ترس، همانی که ما آن را در زیر پوشش محبت و توجه پنهان می‌کنیم. به‌سوی دادستان برگشتم و گفتم: «اگر من خانواده‌ام را بیش از خدا دوست داشته باشم، شایسته او نیستم. حاضرم همه چیزم را برای نجات‌ دهنده‌ام و خلع سلاح کردن شیطان قربانی نمایم.»
وقتی خدا را با همهٔ دل، جان و خاطرمان دوست داریم، شیطان نمی‌تواند وارد زندگی‌مان گردد. خدا وارد می‌شود و از همه چیز مراقبت می‌کند. او این کار را کرد. فرزندانم تحصیلاتشان را به پایان رسانیدند و هر دو اکنون خداوند را خدمت می‌کنند. خدا همیشه هم قربانی‌های ما را نمی‌گیرد، اما می‌خواهد که همیشه آماده باشیم همه چیز را برایش قربانی‌ کنیم. این یعنی پیروزی کامل و ماندگار.

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.