نان روزانه

اشعیا ۱:۶۱

روح خداوند یهوه بر من است زیرا خداوند مرا مسح کرده است تا مسکینان را بشارت دهم و مرا فرستاده تا شکسته‌دلان را التیام بخشم و اسیران را به رستگاری و محبوسان را به آزادی ندا کنم

کالیب

پس از آن‌که به زندان افتادم، مجبور شدم ساعت‌ها بازجویی تند و خشن تحمل کنم. سرانجام مرا به سلول کثیفی بردند که شماری دیگر از زندانیان دور تا دورش نشسته یا ایستاده بودند. اینها گروهی از آدم‌های گرسنه و کثیف، با سر و وضعی رقت‌انگیز بودند که قرار بود تا مدتی نامعلوم هم سلولی من باشند. مردی به من نگریست و گفت: «برای چی افتادی زندان؟» بله، راستی من برای چه آنجا بودم؟ هیچ دلیل دیگری جز این وجود نداشت که قرار بود انجیل مسیح را با ایشان در میان بگذارم. دریافتم خداوند مرا از این جهت در میان آنها گذاشته، زیرا که آنان نومید بودند. نه تنها از نظر جسمی‌، بلکه از لحاظ روحانی هم گرسنه بودند. شروع کردم به شهادت دادن درباره عیسی و واکنش آنها باورنکردنی بود!
دو نفر از آنان مسیحی لغزش خورده بودند. به مجردی که درباره‌ی محبت و بخشایش سخن آغاز کردم، آن دو شروع به گریستن نمودند. زانو زدند و به گناهانشان اعتراف کردند و برای توبه به تلخی گریستند. دیگران هم از آنها پیروی کردند و در طی سه ماه بعد، بسیاری عیسای مسیح را به عنوان نجات‌دهنده‌ی خویش پذیرفتند. آن سلول تاریک، کثیف و بدبو به مکانی نورانی تبدیل شد. تحول در زندان آنقدر گسترده بود که دو تن از زندانبانان هم به خداوند ایمان آوردند. مکان لعنت، جای خود را به مکانی مقدس، پر از سرودهای پرستشی و امید داد. همه‌ی ما می‌توانیم در همان جایی که هستیم، پرثمر باشیم. برای جلال خدا و برای نجات دیگران.

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.