نان روزانه

دانیال ۱۲:۶

پس آن اشخاص جمع شده، دانیال را یافتند که نزد خدای خود مسئلت و تضرع می‌نماید.

گرهارد هم

دانیال به‌رغم فرمان پادشاه دعا می‌کرد. او از خطرناک‌بودن این کار آگاهی داشت، اما از طرف دیگر می‌دانست که دعا از اهمیتی حیاتی برخوردار است. شگفت اینکه دعا‌کردن می‌توانست به بهای جانش تمام شود، در حالی که دعا نکردن ممکن بود به مرگ روحانی‌اش بینجامد. گزینش چندان سختی نبود. برای دانیال داشتن رابطه با خدا خیلی مهم‌تر از موقعیت یا حتی زندگیش بود.
در روسیه هم مخالفت‌های زیادی با دعا می‌شد. شریر هم خیلی خوب می‌داند که مردان و زنان دعا مردمانی پیروزند. یک روز مرا به همراه 30 نفر دیگر از برادران، در مسکو دستگیر کردند. ما را به ادارهٔ پلیس بردند و در بازداشتگاه، که اتاقی سرد و یخ‌زده بود افکندند. چند روزی بیشتر تا کریسمس نمانده بود و ما با خود می‌اندیشیدیم که به احتمال زیاد کریسمس را در خانه نخواهیم بود. شکوه‌کردن سودی نداشت، پس یکی از برادران گفت: «بیایید دعا کنیم.» همگی بر کف سرد و سیمانی بازداشتگاه زانو زدیم و و هنوز ساعتی بیش نگذشته بود که معجزه به وقوع پیوست.

افسر پلیس گیج و گنگ تماشا می‌کرد، اما بالاخره گفت: «شما دیگر چه‌جور خشکه‌مقدس‌هایی هستید؟ چطور جرأت می‌کنید در بازداشتگاه پلیس یک دولت منکر خدا دعا کنید؟» گفتگویی طولانی درگرفت. سرانجام، سروکلهٔ افسری دیگر پیدا شد و گفت: «ما نمی‌دانیم با شما چکار کنیم؟ اگر یکی از شما را در زندان نگه داریم، او یکی دیگر از زندانیان را مسیحی خواهد کرد. اگر دو نفر را زندانی کنیم، دو نفر دیگر را مسیحی خواهند کرد. بروید به خانه‌هایتان، لا‌اقل آنجا مزاحمتی برای ما تولید نمی‌کنید.» و حق با او بود. دعا قدرت می‌بخشد و درها را باز می‌کند. نه تنها در سلول‌های زندان را، بلکه در دل‌های کسانی که در زندانند را نیز می‌گشاید. چه سلاح قدرتمندی! آن را به کار گیرید.

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.