لوقا ۱:۱۱
ای سرور ما، دعاکردن را به ما بیاموز.
گرهارد هم
من خیلی سپاسگزار پدر و مادرم هستم که دعاکردن را به ما آموختند و از همه مهمتر، برای اینکه خودشان هم اهل دعا بودند. ما ارزش و قدرت دعا را در زندگی والدینمان میدیدیم. پدرم بهخاطر همین گلوله خورد و درگذشت و مادرم به سیبری تبعید شد و در همان جا مرد. ما، یعنی فرزندانشان، هرگز به این مسائل به دید یک تراژدی ننگریستیم، بلکه آن را یک جور پیروزی روحانی قلمداد کردیم.
فرشتگان دعاهای آنان را به آسمان بالابردند و بر بخوردانهای طلا نهادند (مکاشفه 3:8 و4) و آن دعاها شنیده شدند. آنها بیست فرزند داشتند که ده تای ایشان اکنون دیگر زنده نیستند، و اکثر آنها هم در سیبری مردهاند. ما، ده فرزند باقی مانده، در سیبری بسیار رنج کشیدیم، اما خدا نسبت به ما خیلی نیکو و مهربان بوده است. هر ده نفرمان در زمرهٔ خادمان خداوند قرار داریم. در زمان آزارهای شدید، میدیدیم که چگونه والدینمان از طریق دعا و ایمان، از خداوند قوت میگیرند. ما میخواهیم از آنها پیروی کرده، دنبالهرو راهشان باشیم. آیا فرزندان ما هم قدرت دعا را در زندگی ما میبینند؟
«ای سرور ما، دعا کردن را به ما بیاموز.»