نان روزانه

دوم قرنتیان ۱۰:۱

بر اوست که ما امید بسته‌ایم که همچنان ما را خواهد رهانید.

یان پیت

از هتل محل اقامتمان در جزایر کومور، چشم اندازی فوق‌العاده از اقیانوس هند را پیش رو داشتیم، در حالی که پشت سرمان نوک تپه‌های مسحورکننده‌ای به چشم می‌خوردند. بر دامنه این تپه‌ها چندین دهکده که در میان درختان نخل و موز جا خوش کرده بودند، قابل تشخیص بود. در یکی از این دهکده‌ها یک مسیحی، یک تنه در میان هزاران مسلمان زندگی می‌کرد. ملاقات او برای ما غیر‌ممکن بود، زیرا جانش را به خطر می‌انداخت. او این‌قدر نزدیک… و آن همه دور بود. برایش دعا کردیم و برایش از خداوند قوت طلبیدیم. خداوند دقیقاً می‌داند که او کجاست، در چه موقعیتی به سر می‌برد و از تنهایی‌اش نیز آگاه است.

خیلی دوست داشتیم برای دقیقه‌ای هم که شده، دستانش را در دست بفشاریم و تشویقش نماییم. به او بگوییم که به یادش هستیم. اما نمی‌توانستیم. لازم به گفتن نیست که انسان خود‌به‌خود برای چنین کسی دست به دعا برمی‌دارد و می‌داند که نتیجه دعایش را او به صورت قوت خداوند تجربه خواهد نمود. می‌توانیم در دعا او را به حضور تخت خدا بیاوریم تا بفهمد که با وجود تنهایی، بی‌کس نیست. خداوند با اوست و ما هم می‌توانیم در روح همدیگر را ملاقات و تشویق نماییم.

آن روز عصر، من از وجود مسیحی دیگری باخبر شدم که هرچند روزگار سختی را می‌گذرانید، اما محکم ایستاده بود. آری، خود ما هم از شنیدن یا خواندن وفاداری این افراد به خداوند، برکات زیادی می‌یابیم. ما هم می‌توانیم با دعاهایمان باعث دلگرمی ایشان شویم. یک برکت و یک مسئولیت.
آیا شما امروز کسی را «ملاقات» کرده‌اید؟

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.