در قسمت اول این مبحث، گفتیم که نابرابری جنسیتی تأثیرات بسیار مخربی بر مردانی دارد که در دام باورهایی با ترویج نابرابری افتاده‌اند. سپس، دربارهٔ آموزش و روش‌های تربیتی‌ای که در مورد پسران به‌کار گرفته می‌شود صحبت کردیم و در آخر، به بررسی دو حوزه از پنج حوزهٔ عملکرد نابرابری جنسیتی در انسان، یعنی حوزهٔ فکری و احساسی پرداختیم. در این قسمت، دربارهٔ سه حوزهٔ باقیمانده توضیحاتی را ارائه می‌دهیم.


حوزهٔ سوم: رفتاری

با توجه به آنچه در بالا گفته شد، همچنین سیستم رفتاری‌ای که در مرد شکل گرفته است، برخورد او این‌گونه خواهد بود: اعمال قدرت و کنترل بر جنس «ضعیف‌تر»، مثل زن و کودک. او کنترل‌‌کردن را وظیفهٔ خود می‌داند؛ چون عملکرد دیگری به‌‌غیر از این یاد نگرفته است. گفت‌وگوهای درونی‌اش او را به‌سوی کنترل‌گری می‌کشاند. 

گفت‌وگوی درونی او می‌تواند به این صورت باشد: «اگر او (زن) از تو اطاعت نکرد، باید به زور وارد عمل شوی؛ چون هم خودش را به خطر می‌اندازد و هم زندگی تو و دیگران را.» 

همان‌طور که در بالا گفته شد، اعمال زور برای مرد جزئی از هویتش تعریف می‌شود. این کنترل‌‌کردن می‌تواند به‌صورت‌های مختلفی مانند ضرب و شتم، کلامی، اعمال زور، سلب آرامش، کنترل روابط، کنترل مالی و… خودش را نشان دهد. 


حوزهٔ چهارم: روحانی

دیدگاه خشونت‌گرها به خدا، چه در دین قبلی خود، چه در رابطه با خدای مسیحیت این‌گونه است: همان‌گونه که خدا نسبت به مرد قدرت برتر است، او نیز نسبت به زنان، کودکان و ضعیفان خود را قدرت برتر می‌داند. این دسته از مردان فکر می‌کنند که خدا اطاعت بی‌چون‌و‌‌چرا می‌‌خواهد. خدایی که همه چیز را سیاه و سفید می‌بیند و با احساسات غریبه است. خدایی که اگر اطاعتش نکنی با چوب خشک تو را تنبیه می‌کند و آتشش همهٔ زندگی‌ات را می‌سوزاند. خدایی که برای راضی ‌نگه ‌داشتنش باید اعمال مذهبی را مدام به‌‌جا آوری، خدایی که به تو فقط بر اساس اعمالت پاداش و جزا می‌دهد.

این طرز تفکر به فرد یاد می‌دهد که خدا را تنها از طریق اعمال باید خشنود کرد. در نتیجه، چون او به‌ خیال خود به‌عنوان مرد در خانه قدرت برتر است، تمرکز اصلی او متوجه اعمال و رفتار اهل خانه است و مدام آنها را تحت کنترل دارد:

چرا این لباس را پوشیدی؟ چرا با فلانی صحبت کردی؟ چرا وقتی که فلانی در مجلس جک گفت، صدای خندهٔ تو از همه بلند‌تر بود؟…

این مسئله شخص را به انتخاب یکی از این دو راه سوق می‌دهد: 

۱- فرد به‌طور کامل مذهبی می‌شود و در اعمالش غرق می‌گردد.

۲- فرد از خدا و اعمال مذهبی زده می‌شود.


حوزهٔ پنجم: جسمی (بدنی)

به سبب خشم و بروز‌ندادن احساسات، این افراد اکثر اوقات خسته و مضطرب‌اند. این اضطراب مداوم و مشغولیت فکر سبب خستگی می‌شود. سردرد‌های متداول، ناراحتی قلبی، ناراحتی معده و سکتهٔ قلبی می‌تواند از تأثیرات احساسات کاذب بر روی بدن این افراد باشد. 


آیا می‌دانستید؟

عصبانیت و خشم مداوم ممکن است باعث بیماری‌های جسمی زیر ‌شود:
– افزایش خطر ضربان غیرطبیعی قلب (آریتمی قلبی)؛
– آسیب‌های کبدی؛
– دردهای عضلانی؛
– اسهال؛
 گاستریت یا ورم معده؛
 درماتیت (التهاب پوست)؛
 نابرابری جنسی و انحراف.


در آیه‌ای از کتاب امثال سلیمان (باب ۲۲ آیه ۶) خداوند می‌فرماید: «جوان را در رفتن به راهی که در خور اوست تربیت کن که تا پیری هم از آن منحرف نخواهد شد.»

خداوند انسان‌ها را نابرابر خلق نکرده است. این انسان‌ها هستند که بر حسب برداشت‌های نادرست و تأثیرات قوانین نابرابر و شستشوی مغزی از سوی یک سیستم فرصت‌طلب این نابرابری‌ها را به‌وجود آورده‌اند. اگر پدران و مادران این مطلب را درک نکنند، این چرخهٔ نابرابری به همین منوال ادامه پیدا خواهد کرد و کودکان از آنچه خداوند امر فرموده منحرف شده، از مزایای برابری جنسیتی محروم خواهند ماند. مطمئناً این چیزی نیست که خدای بخشنده و مهربان برای آفریدگان خود در نظر گرفته است.


دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.