در قسمت سوم این مبحث، به نقش و اهمیت گوشدادن همچنین، نحوهٔ راهنمایی و دادن راهکار به فرد قربانی خشونت صحبت کردیم. اما فرد خشونتگر نیز به کمک و راهنمایی نیاز دارد تا بتواند از این گرداب رهایی یافته، روش دیگری را در پیش بگیرد. در این قسمت به این موضوع میپردازیم.
کمک به خشونتگر
با اینکه خشونتگرها نیز احتیاج به کمک دارند، اما به دو دلیل باید هشیار بود:
۱- دلیل اول این است که این افراد مثل ماهی میمانند. اگر خطری احساس کنند از دست لیز میخورند و میروند. پس، باید خیلی آگاهانه با آنها برخورد کرد. برخورد اولیه نباید همراه با خشم و خشونت باشد. هدف محکومکردن و راندن آنها از کلیسا و جمع دوستان نیست، بلکه کمککردن و یاریرساندن است. باید بهیاد داشت که عیسی مسیح بر روی صلیب دشمنانش را بخشید، آنهایی را که دقایقی قبل دست و پای او را سوراخ کرده بودند.
۲- دلیل دوم این است که خشونتگرها خیلی راحت میتوانند ماسک بزنند. یعنی طوری با کلمات بازی کنند که برنده شوند. افرادی که میخواهند به عاملین خشونت کمک کنند، در جلسات اولیه با این طرز تفکر با او وارد گفتوگو شوند که هر عکسالعمل، حرکت و حرف او میتواند عامل گمراهکننده باشد. باید بهیاد داشت که کمککننده با ماسک فرد در ارتباط است، نه خود واقعیاش. البته این بدان معنی نیست که باید همیشه نسبت به یک خشونتگر مشکوک بود، ولی این هشیاری برای جلسات اولیه لازم است تا زمانی که به او کمک شود ماسک خود را بردارد. مهمترین قدمی که باید برای کمک به او برداشت این است که کمککننده او را حتماً با یک مشاور یا روانشناس آشنا کند. سؤالی که شاید مطرح شود این است که آیا امیدی برای یک خشونتگر هست یا نه؟ آیا او میتواند تغییر کند؟
بله، حتماً امیدی هست. اولین امید، خداوند عیسی مسیح است؛ او که نهتنها قادر است شفا و احیا را در زندگیها جاری کند، بلکه افرادی که توانایی و قابلیت کمککردن به خشونتگر را دارند نیز همیاری کند. کاری که مشاور یا روانشناس انجام میدهد، این است که کمک میکند تا سیستم فکری جدید، جایگزین سیستم فکری اشتباه شود. وی با روشهای تخصصی به آنها کمک میکند که طرز فکرهای گذشته را تغییر دهند. یکی از این روشها، روش رفتار درمانی شناختی است.
روش رفتار درمانی شناختی چیست؟
رفتار درمانی شناختی (Cognitive Behavioural Therapy) یا به اختصار سی بی تی، یک روش روان درمانی کوتاه مدت است که رواندرمانگر یا مشاور از آن برای آموزش افراد استفاده کرده، احساسات و رفتارهای آنها را از طریق تغییر الگوهای فکری و باورهایشان، تغییر میدهد. در حقیقت، باور رفتار درمانی شناختی این است که نوع تفکر، الگوهای فکری، شناخت ما از محیط اطراف، شناخت ما از خود و البته تفسیر شخصی ما از اتفاقات زندگی، باعث بروز رفتارها و احساسات ما میشود. انسان همانطور که که فکر میکند، همانطور هم احساس میکند و رفتارهایش متناسب با همان افکار و احساسات شکل میگیرد.
تعمقی در کلام خدا
در کتاب رومیان باب ۲ آیهٔ ۱۲ آمده: «دیگر همشکل این عصر مشوید، بلکه با نو شدن ذهن خود دگرگون شوید. آنگاه قادر به تشخیص ارادهٔ خدا خواهید بود، اراده نیکو، پسندیده و کامل او.»
در واقع، میتوان گفت که این آیه، قلب «توبه» در زندگی مسیحی است. کلمهٔ توبه در یونانی، بهخصوص در متنی که پولس رسول در رومیان ۱۲:۲ استفاده میکند، به معنی تغییر فکر است. وی در ادامه میگوید: «آنگاه قادر به درک ارادهٔ خدا خواهید بود.» در حقیقت، تغییر فکر در درک ارادهٔ خدا تأثیر بسزایی دارد. مشکل خشونتگر در زندگی مسیحیاش، عدم تغییر فکر است. به این دلیل، نمیتواند ارادهٔ خدا را برای خانوادهٔ خود تشخیص دهد، خانوادهای که برای خدا بسیار مقدس است. اگر در زندگی مسیحی تغییر فکر ایجاد نشود، قادر به تشخیص ارادهٔ خدا نخواهد بود؛ چون سیستم فکری کهنه و قدیمیاش با آنچه که در مسیح هست متفاوت است.