از چه راههایی میتوانید همسرتان را تشویق کنید؟ چرا چرا برخی با پذیرش تحسین مشکل دارند؟ برای دانستن جواب، قسمت قبل را مطالعه کنید.
تشویق با اعمال
«شهامت از درون تشویقها میجوشد.»
یاری رساندن: در تمام تاریخ جرمشناسی، هرگز دیده نشده که هیچ شوهری هنگام شستن ظرفها یا مرتبکردن خانه، توسط خانمش به قتل رسیده باشد. یک خانم، هنگامی که میبیند شوهرش در کارهای خانه مشارکت میکند، این کلمات را با احساس خود میشنود: «من دوست دارم خانهمان را با تو شریک باشم.»
حمایت: خیلیها با گرمی در مورد همسر خود صحبت میکنند. روی نقاط قوت یکدیگر متمرکز باشید و یکدیگر را در ضعفها حمایت کنید. ازدستدادن کار میتواند ویرانگر باشد و بیکاری نیز میتواند به احساس «کسی من را نمیخواهد» یا «من به درد هیچ کاری نمیخورم» منجر شود. خوب است بدانیم که حتی اگر تمام جهان بر ضد شما باشند، باز هم کسی را دارید که از شما حمایت میکند. شهامت از درون تشویقها میجوشد.
سازماندهیکردن: شاید بتوان بهطور تصادفی، خانههایی که درونشان شادی جریان دارد را یافت، اما در حالت کلی، آشوب و کشمکش بیشتر در خانهها یافت میشوند. سازماندهی میتواند آزادی به ارمغان بیاورد؛ یعنی در مواردی مانند انجام خرید، تعمیر اتومبیل، استخدام پرستار بچه، برنامهریزی برای تعطیلات و پرداخت قبضها. در این صورت، کارهای بیشتری در زمان کمتر به انجام میرسند. در نتیجه، فشار کمتر و فرصت بیشتری برای لذتبردن وجود خواهد داشت.
هدیه: هدیهدادن ممکن است برای بعضی از مردم آنقدرها اهمیت نداشته باشد، اما برخی بسیار به آن اهمیت میدهند؛ تفاوتی هم ندارد که هدیه ناگهانی باشد یا با برنامهریزی قبلی. شوهری که فراموش کرده بود گلها در خاک میرویند، تصمیم گرفت تا همسرِ گلدوست خود را غافلگیر کند. هنگامی که همسرش وارد منزل شد، با گلدانی کوچک روبهرو شد که یک گل قاصدک در آن قرار داشت. یادداشتی نیز به این شرح، زیر گل قرار داده شده بود: «این برای شروع، کافی است؟» خانم از دیدن آن صحنه بسیار شگفتزده شد، چرا که وقتی مسئلۀ هدیهدادن مطرح باشد، نیت طرف مقابل بیش از اندازۀ هدیه اهمیت خواهد داشت.
سهیمشدن: زوجی بهندرت کاری را با هم انجام میدادند، تا اینکه پروژهای مشترک به آنها محول شد. آنها میگفتند:«وقتی که با هم در این پروژه صرف کردیم، اشکهایی که با هم ریختیم، خندهها و گفتوگوهایی که گاه تا نیمهشب ادامه داشتند، زندگیمان را متحول کردند. کاری که با هم انجام دادیم، ما را طوری به هم نزدیک کرد که اصلاً تصورش را هم نمیکردیم.»
آغازکردن: خانمی میگفت: «سالها بود که هر کاری بهجز کارهای عادی و قابلپیشبینی را من آغاز میکردم. هیچ لذتی در کار نبود، مگر آنکه خودم برنامهاش را میریختم و چون کار، کار خودم بود، آنقدرها هم لذتی در کار نبود. نمیدانم چه شد که شوهرم تغییر کرد. حالا او ابتکار عمل را در دست گرفته و کلی غافلگیریهای رنگارنگ در زندگی داریم. بزرگترین غافلگیری هم خود اوست!»
بهیادآوردن: تاریخ تولد، سالگردها و روز ولنتاین بار معنایی متفاوتی دارند. خانمی با حالتی گریان میگفت: «در سالگرد ازدواجمان ، نه از کارت خبری بود و نه هیچ چیز دیگر. مثل این بود که یک سیلی به صورتم زده باشد.» آقا هم پاسخ داد: «خوب فراموش کردم.» تفسیر آن خانم از این حرف هم این بود: «او مرا دوست ندارد.» به یاد داشتن دیگری، همانند تشویق اوست.