«تولد تازه» در طول تاریخ کلیسا
واقعیت این است که در عهدجدید اشاراتی جامع و کامل در مورد این پدیده مشاهده نمیشود. به بیانی سادهتر، بیش از چند مورد، اشارهای به این موضوع نشده است. این موارد را در بخشهای بعدی ذکر خواهیم کرد.
پدران اولیۀ کلیسا، در چند سدۀ نخست از مسیحیت، وقتی نوایمانی را در آب تعمید میدادند و سپس بر پیشانی او با روغن مقدس علامت صلیب را ترسیم میکردند، به او میگفتند که «حیات تازه» را در مسیح دریافت کرده است. در واقع، از آن زمان به بعد، «تولد تازه» یا «تجدید حیات» (regeneration) در اثر تعمید آب و آیین تأیید حاصل میشد (در آیین «تأیید»، اسقف یا کشیش بعد از آیین تعمید، بر پیشانی شخص علامت صلیب را با روغن مقدس ترسیم میکرد. این آیین شخص را عضو کلیسا میساخت و به او اجازه میداد در آیین عشاء ربانی شرکت کند). این اعتقاد هنوز هم در کلیساهای سنتی (ارتدکس، کاتولیک، انگلیکن، لوتری و پرزبیتری) متداول است.
اما در سدۀ هجدهم، یک کشیش انگلیکن (یعنی کلیسای پروتستان انگلستان) به نام جان وِزلی (John Wesley)، در یکی از جلسات کلیسایی، بهناگاه احساس کرد که وارد رابطۀ جدیدی با خدا گردیده و در اثر آن زندگیاش دگرگون شده است. او این تجربۀ روحانی جدید را بر اساس عهدجدید، «تولد تازه» نامید. پیروان جان وزلی کلیسای جدیدی را بنیان گذاشتند که به «متودیست» معروف است. از زمان جان وزلی (۱۷۰۳-۱۷۹۱) بود که موضوع «تولد تازه» رواج یافته است. در نظر وزلی، «تولد تازه» تجربهای است متمایز از تجربۀ تعمید آب و آیین «تأیید».
اشارات عهدجدید به «تولد تازه»
همانطور که گفته شد، در عهدجدید تنها چند بار به «تولد تازه» اشاره شده است. معروفترین و برجستهترین آنها، فرمایش خداوندگار ما، عیسای مسیح، به نیقودیموس در فصل سوم انجیل یوحنا است. مسیح فرمود: «آمین، آمین، به تو میگویم، تا کسی از نو زاده نشود، نمیتواند پادشاهی خدا را ببیند… تا کسی از آب و روح زاده نشود، نمیتواند به پادشاهی خدا راه یابد» (یوحنا ۳:۳ و ۵).
مورد دیگر، در نامه به غلاطیان یافت میشود که میفرماید: «زیرا نه ختنه چیزی است و نه ختنهناشدگی؛ آنچه اهمیت دارد، خلقت جدید است» (غلاطیان ۶:۱۵). مورد بعدی، در نامه به تیتوس یافت میشود: «ما را نه به سبب کارهای نیکویی که کرده بودیم، بلکه از رحمت خویش نجات بخشید، به غسل تولد تازه و نو شدنی که از روحالقدس است» (تیتوس ۳:۵). آخرین مورد در نامه اول پطرس آمده؛ میفرماید: «زیرا تولد تازه یافتهاید، نه از تخم فانی، بلکه تخم غیرفانی، یعنی کلام خدا که زنده و باقی است» (اول پطرس ۱:۲۳).
اما همانطور که ملاحظه میشود، در هیچیک از این اشارات، تشریح نشده که در اثر تجربۀ «تولد تازه» چه اتفاقی برای شخص میافتد. این را باید با توجه به روح کلام خدا درک کنیم.
راه رسیدن به «تولد تازه»
آنچه که از جان کلام خدا، یعنی پیام اصلی آن، استنباط میشود این است که راه نجات از هلاکت ابدی، و دریافت حیات جاویدان را خدا فراهم ساخته است (یوحنا ۳:۱۶). در حقیقت، ابتکار عمل با خداست، نه با انسان. اوست که با فرستادن پسر خود و از طریق کفارهای که او بر صلیب انجام داد، راه رستگاری ابدی را فراهم ساخته است. این سهم خدا در زمینۀ نجات انسان است.
اما سهم انسان چیست؟ انسان در مقابل این رحمت وصفناپذیر خدا چه واکنشی باید نشان دهد؟ نخستین واکنش انسان، همانا «توبه» است. توبه یعنی «تغییردادن مسیر زندگی». به این معنی که اگر تا به امروز در پی این بودهام که خواستههای نفسانی خودم را ارضاء کنم و به راههای دلخواه خودم بروم، با شنیدن پیام نجات مسیح و در اثر کار روحالقدس در دلم، تصمیم میگیرم راهم را تغییر دهم. تصمیم میگیرم در مسیری کاملاً مخالف مسیر قبلیام حرکت کنم. از پیروی نفس و شیطان، به پیروی از مسیح و نور خدا بپردازم. به بیانی ساده، کاملاً تغییر مسیر بدهم. این یک امر ارادی است. هر کس باید در این زمینه شخصاً تصمیم بگیرد، البته با فیض روحالقدس و در اثر کار او در دل ما.
واکنش دوم، ایمانآوردن به عیسای مسیح، پسر خداست. ایمان در مسیحیت، چیزی فراتر از پذیرفتن اعتقادات صرف است. شخصی که پیام انجیل را میشنود و میپذیرد، به این اعتقاد پیدا میکند که عیسای مسیح، پسر خداست؛ او از نزد «پدر آسمانی» وارد این جهان شد، بر صلیب جان خود را فدا کرد تا گناهان بشریت را کفاره کند؛ سپس در روز سوم پس از مرگش، جسماً زنده شد و با همان جسم، زنده به آسمان بالا رفت و بر دست راست خدای پدر نشسته است؛ به این باور دارد که او روزی باز خواهد گشت تا زندگان و مردگان را داوری کند و پادشاهی عادلانۀ خدا را بر تمام عالم هستی برقرار سازد.
اما علاوه بر این، شخص باید اجازه دهد تا این اعتقادات جدید، تحولی ریشهای در زندگی او پدید بیاورد. به عبارت بهتر، او باید وجود خود را به مسیح «تسلیم کند». بنابراین، ایمان هم شامل اعتقادات میشود و هم تسلیم کامل به مسیح. این مفهوم «ایمان» طبق عهدجدید است.
پولس رسول میفرماید: «اگر به زبان خود اعتراف کنی «عیسی خداوند است» و در دل خود ایمان داشته باشی که خدا او را از مردگان برخیزانید، نجات خواهی یافت» (رومیان ۱۰:۹). متأسفانه این آیه به درستی درک نمیشود. بعضی از واعظان به شنوندگان خود میگویند: «کافی است با زبان خود بگویی که عیسی خداوند است و دیگر نجات تو تضمین شده». منظور پولس قطعاً این نبوده است. اشکال کار در درک نادرست و غیردقیق از کلمۀ «خداوند» است. در ادبیات کلاسیک فارسی (مثلاً در آثار سعدی)، کلمۀ «خداوند» به معنی «ارباب» و «صاحب اختیار» بوده است. اما امروزه، در زبان فارسی، کلمۀ «خداوند» فقط برای خدا به کار میرود و با آن هم معنی شده است. وقتی پولس فرمود که باید با زبان خود، عیسی را «خداوند» خطاب کنیم، منظورش دقیقاً این بود که باید او را بهعنوان «ارباب» و «صاحب اختیار» زندگی خود بپذیریم. او «ارباب» باشد و ما «غلامان و کنیزان» او. این یعنی همان «تسلیم شدن».
برای جمعبندی موضوع، باید بگوییم که خدا سهم خود را برای فراهم ساختن راه نجات انجام داده است. سهم ما این است که توبه کنیم و به مسیح ایمان بیاوریم. یعنی زندگی خود را «تسلیم» او کنیم و خود را متعهد بسازیم که او را «بی چون و چرا» پیروی کنیم.
البته در اینجا باید این را اضافه کنیم که متأسفانه امروزه به ندرت در مورد «توبه» تعلیم داده میشود. واعظان تأکید را بر «ایمانآوردن» میگذارند، آن هم ایمان در مفهوم اعتقاداتی صرف. شاید قصد این عده از واعظان این است که راه را برای هدایت مردم بسوی مسیح ساده کنند. اما برای دریافت «تولد تازه»، راهی جز توبهای قلبی و اصیل، و تسلیم کامل به عیسای مسیح وجود ندارد.
!آیا شما تجربه تولد تازه را داشتهاید؟ میتوانید اتفاقی را که در عمل برای شما افتاد بهخاطر آورید؟
اگر هنوز این موضوع را تجربه نکردهاید، قسمت بعدی این مقاله به شما کمک خواهد کرد تا درک بهتری از تولد تازه داشته پیدا کنید، همچنین بدانید که در عمل چه اتفاقی خواهد افتاد.