عملی که سبب شد پیلاتُس این جایگاه را در تاریخ کسب کند، قاعدتاً برایش اهمیتی نداشت. در انجیل لوقا میخوانیم که کاهنان اعظم نهایت تلاش خود را کردند تا یقین حاصل کنند که پیلاتس نتواند اتهامات را نادیده بگیرد. ایشان عیسی را متهم کردند که ملت یهود را گمراه میسازد و مردم را تشویق میکند که مالیات نپردازند، و اینکه ادعا کرده که مسیح موعود است (لوقا ۲۳:۲). اما پیلاتس پیبرد که اتهام در مورد مجرم بودن عیسی، برخاسته از حسادت بوده است. تصمیم او برای محکوم ساختن عیسی به مرگ، به این دلیل بود که در اوقات تنشهای سیاسی، بیشترین کمک و حمایت را به دست بیاورد.
در نقطۀ مقابل، عیسی دقیقاً میدانست که دلیل محاکمهاش چیست. محاکمه بر سر این نبود که آیا او مجرم است یا خیر. محاکمه بر سر هویت او بود. این تنها سؤالی بود که به منظور پاسخ به آن، سکوتش را شکست.
در سالهای نخستین کلیسا، شهیدانی که به محکمهها کشیده میشدند، بارها و بارها با یک عبارت به متهمکنندگانشان پاسخ میدادند: «کریستیانوس سوم» (در زبان لاتین، یعنی «من مسیحی هستم»). ایشان نیز میدانستند که فارغ از هر اتهامی که بر آنان وارد میشود، هویت ایشان بود که محاکمه میشد. همۀ ما، چه در این دنیا و چه در ابدیت، باید به سؤالاتی نظیر آنچه در این آیات از عیسی پرسیده میشد، پاسخ دهیم. من دعا میکنم که در آن مرحله، شهامت این را داشته باشم که عیسی را خداوندگار و ارباب خود معرفی کنم، و هویت حقیقی خود بهروشنی اعلان نمایم: «کریستیانوس سوم».
دعای امروز
ای خدای قادر مطلق و ابدی،
عطای ایمان به خودت را در ما فزونی بخش،
تا با رها ساختن آنچه متعلق به گذشته است،
و حرکت به سوی آنچه در پیش است،
بتوانیم در مسیر احکامت شتابان برویم،
و تاج شادی جاویدان را به دست آوریم؛
بهواسطۀ عیسای مسیح، پسر تو و خداوندگار ما،
که با تو زنده است و سلطنت میکند،
در اتحاد با روحالقدس،
یک خدا، اکنون و تا ابدالآباد.
مطالعهٔ کتاب مقدس
مرقس ۱۵:۱-۱۵
بامدادان، بیدرنگ، سران کاهنان همراه با مشایخ و علمای دین و تمامی اعضای شورای یهود به مشورت نشستند و عیسی را دست بسته بردند و به پیلاتُس تحویل دادند. پیلاتُس از او پرسید: «آیا تو پادشاه یهودی؟» عیسی پاسخ داد: «تو خود چنین میگویی!» سران کاهنان اتهامات بسیار بر او میزدند. پس پیلاتُس باز از او پرسید: «آیا هیچ پاسخی نداری؟ ببین چقدر بر تو اتهام میزنند!» ولی عیسی باز هیچ پاسخ نداد، چندان که پیلاتُس در شگفت شد. پیلاتُس را رسم بر این بود که هنگام عید، یک زندانی را به تقاضای مردم آزاد کند. در میان شورشیانی که به جرم قتل در یک بلوا به زندان افتاده بودند، مردی بود باراباس نام. مردم نزد پیلاتُس آمدند و از او خواستند که رسم معمول را برایشان به جای آورد. پیلاتُس از آنها پرسید: «آیا میخواهید پادشاه یهود را برایتان آزاد کنم؟» این را از آن رو گفت که دریافته بود سران کاهنان عیسی را از سَرِ رشک به او تسلیم کردهاند. امّا سران کاهنان جمعیت را برانگیختند تا از پیلاتُس بخواهند به جای عیسی، باراباس را برایشان آزاد کند. آنگاه پیلاتُس بار دیگر از آنها پرسید: «پس با مردی که شما او را پادشاه یهود میخوانید، چه کنم؟» دیگر بار فریاد برآوردند که: «بر صلیبش کن!» پیلاتُس از آنها پرسید: «چرا؟ چه بدی کرده است؟» امّا آنها بلندتر فریاد زدند: «بر صلیبش کن!» پس پیلاتُس که میخواست مردم را خشنود سازد، باراباس را برایشان آزاد کرد و عیسی را تازیانه زده، سپرد تا بر صلیبش کِشند. '
مزمورهای ۸۰ و ۸۲
ای شبان اسرائیل، گوش فرا ده، ای که یوسف را همچون گلهای هدایت میکنی! ای که در میان کَروبیان بر تخت نشستهای، تجلی فرما! پیش روی اِفرایِم، بِنیامین و مَنَسی، نیروی خویش را برانگیز، و به نجات ما بیا! خدایا، ما را بازآور! روی خود را تابان ساز تا نجات یابیم. ای یهوه، خدای لشکرها، تا چند شعلههای خَشمت بر دعاهای قومت زبانه خواهد کشید؟ نان اشک بدیشان خورانیدی، و جام لبریز از اشک بدیشان نوشانیدی. ما را موضوع نزاع همسایگانمان میسازی، و دشمنان ما در میان خویش خندۀ تمسخر سر میدهند. ای خدای لشکرها، ما را بازآور؛ روی خود را تابان ساز تا نجات یابیم. تاکی از مصر برآوردی؛ قومها را بیرون راندی و آن را غرس کردی. زمین را پیش روی آن فراخ ساختی، پس ریشه گرفت و زمین را پر ساخت. کوهها را به سایۀ خود پوشانید، و سروهای تنومند را به شاخههایش! شاخههای خود را تا به دریا پهن کرد، و ساقههایش را تا به نهر. پس چرا دیوارهای آن را فرو ریختی تا هر رهگذری انگورهایش را برچیند؟ گرازهای جنگل ویرانش میکنند و جانوران صحرا در آن به چَرا مشغولند! ای خدای لشکرها، نزد ما بازگرد! از آسمان بنگر و ببین! به یاری این تاک بیا، به یاری نهالیکه دست راست تو غرس کرد، و پسری که برای خود توانا ساختی. تاک تو را قطع کرده و به آتش سوزاندهاند؛ باشد که از توبیخ روی تو هلاک گردند. باشد که دست تو بر مرد دست راستت قرار گیرد، بر آن پسر انسان که برای خود توانا ساختی. آنگاه از تو روی نخواهیم تافت؛ ما را زندگی بخش، تا نام تو را بخوانیم! ای یهوه خدای لشکرها، ما را بازآور؛ روی خود را تابان ساز، تا نجات یابیم.'
'خدا در شورای الهی در جایگاه خود قرار گرفته، در میان ’خدایان‘ داوری میکند: «تا به کی ناعادلانه داوری خواهید کرد و از شریران جانبداری خواهید نمود؟ سِلاه بینوایان و یتیمان را دادرسی کنید، و حقِ ستمدیدگان و فقیران را بستانید! بینوایان و نیازمندان را خلاصی دهید، و آنان را از دست شریران برهانید!» هیچ نمیدانند و هیچ نمیفهمند، و در تاریکی گام برمیدارند؛ همۀ بنیانهای زمین به لرزه درآمده است. گفتم: «شما خدایانید، و جملگی پسران آن متعال هستید؛ اما همچون آدمیان خواهید مرد، و چون هر حاکم دیگر سرنگون خواهید شد.» خدایا برخیز و زمین را داوری فرما، زیرا تو قومها را جملگی به تصرف خواهی آورد.'
حزقیال ۱۴:۱۲ تا آخر
و کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: «ای پسر انسان! هرگاه سرزمینی به من خیانت کرده، نسبت به من گناه ورزد و من دست خود را بر آن دراز کنم و عرضۀ نان را در آن قطع کرده، قحطی بر آن بفرستم و انسان و حیوان را از آن ریشهکن سازم، حتی اگر این سه مرد، یعنی نوح و دانیال و ایوب نیز در میان آن باشند، تنها جانهای خود را به پارسایی خویش خواهند رهانید؛ این است فرمودۀ خداوندگارْ یهوه. «و اگر جانوران وحشی را بر آن سرزمین بفرستم تا آن را خالی از سکنه ساخته، به ویرانهای بدل کنند به گونهای که از ترسِ آن جانوران کسی از آن گذر نکند، حتی اگر این سه مرد در میان آن باشند، خداوندگارْ یهوه میفرماید، به حیات خودم قسم که نخواهند توانست پسران و دختران خود را رهایی دهند، بلکه تنها خود رهایی خواهند یافت ولی آن سرزمین به ویرانهای بدل خواهد شد. «و یا اگر شمشیری بر آن سرزمین بیاورم و بگویم: ای شمشیر از این زمین بگذر، و انسان و حیوان را از آن ریشهکن سازم، حتی اگر این سه مرد در میان آن باشند، خداوندگارْ یهوه میگوید، به حیات خودم قسم که نخواهند توانست پسران و دختران خود را رهایی دهند، بلکه تنها خود رهایی خواهند یافت. «و اگر طاعون بر آن سرزمین بفرستم و غضب خود را با خون بر آن بریزم تا انسان و حیوان را از آن ریشهکن سازم، حتی اگر نوح و دانیال و ایوب در میان آن باشند، خداوندگارْ یهوه میگوید، به حیات خودم قسم که نخواهند توانست پسران و دختران خود را رهایی دهند، بلکه تنها جانهای خود را به پارسایی خویش خواهند رهانید. «زیرا خداوندگارْ یهوه چنین میگوید: چقدر بیشتر هنگامی که چهار مجازاتِ سختِ خود، یعنی شمشیر و قحطی و جانوران وحشی و طاعون را بر اورشلیم بفرستم تا انسان و حیوان را از آن ریشهکن سازم! اما بازماندگانی در آن باقی خواهند ماند، پسران و دخترانی که بیرون آورده خواهند شد؛ هان ایشان نزد شما بیرون خواهند آمد، و شما با دیدن رفتار و کردار ایشان، از مصیبتی که بر اورشلیم نازل کردهام و از هرآنچه بدان رسانیدهام، تسلی خواهید یافت. خداوندگارْ یهوه میگوید که با دیدن رفتار و کردار ایشان تسلی خواهید یافت و خواهید دانست که هرآنچه بدان کردم، بیسبب نبوده است.»'