شاگردان هنوز متوجه نشدهاند! گویی گفتۀ مکرر عیسی را در انتهای فصل ۱۹ و در متنی که دیروز خواندیم: «آخرینها اولین خواهند شد و اولینها آخرین»، نشنیدهاند. انگار حتی گفتۀ عیسی را دربارۀ آنچه در اورشلیم برایش پیش خواهد آمد، نادیده گرفتهاند.
وقتی شاگردان دوباره درگیر رقابت، حسادت و امتیازطلبی شدند، شاید عیسی با خود فکر کرده باشد: «باز هم شروع شد!» ده شاگرد دیگر «بر آن دو برادر خشم گرفتند.» در واقع، من احساس همدردی زیادی با یعقوب و یوحنا میکنم؛ زندگی با چنین «مادرِ» مشکلآفرینی بایستی سخت بوده باشد؛ مخصوصاً با اصرار او به چسبیدن به آنان در آغاز ماجرایشان با عیسی.
از اینرو عیسی صبورانه همه چیز را دوباره توضیح میدهد و اینبار گفتاری زیبا دربارۀ آمدن، نه برای خدمت شدن بلکه برای خدمت کردن، در اختیارمان میگذارد که ما را به ریشۀ کلمۀ لاتین «مینیستر» به معنای «خدمت» رهنمون میشود، کلمهای که از «مینوس» به معنی «کمتر» گرفته شده است. همۀ ما که خدمت میکنیم، انتخاب کردهایم که کمتر باشیم، نه بیشتر، اما خود کلمۀ خدا میدانست که آن کلمات بهتنهایی نمیتوانند عمل کنند. شاگردان تا هنگامی که آن وقایع رخ داد، تا زمانی که خودشان دیدند که او تسلیم شد، محکوم شد، مصلوب شد و برخاست، واقعاً آن کلمات را درک نکرده بودند. ما اکنون در ایام ظهور هستیم، اما به تعبیری ایام ظهور برای آنان تا پیش از عید پاک آغاز نشده بود.