ایام روزه
هفتهٔ مقدس
جمعهٔ نیک
این یکی از تکاندهندهترین داستانهای عهدعتیق است. اینکه پدری میتواند به پیروی از ندای درونش، که باور دارد از خداست، پسرش را بکشد، مخالف ایمان است. در بهترین حالت، این حکایت از تعصب مذهبی دارد و در بدترین حالت، بهنظر میرسد کودکآزاری فاحشی است. اما این داستان در کتاب پیدایش آمده است تا نشان دهد که ابراهیم به چه شیوهٔ فوقالعادهای اطاعت خود را از خدا اثبات کرد، داستانی که تا به حال در کلیساها و کانونهای شادی بارها روایت شده است.
چطور ممکن است؟ حتی اگر خدا را مقصر ندانیم، چون هرگز قصد نداشت ابراهیم را به قتل وادارد، این مسئله کمکی به ابراهیم نمیکند؛ زیرا او از نقشهٔ خدا خبر نداشت و همچنان آماده بود تا به ندای درونش گوش دهد و چاقو را در گلوی پسرش فرو کند. داستان با مهارت بینظیری روایت میشود و تنش آن در صحنهٔ پایانی جای داده شده است و ما در انتها شگفتزده از تأثیری که بر ما گذاشته، به فکر فرو میرویم.
این داستان فوقالعاده باید ما را به طرح سؤالات گوناگونی برانگیزد. در این روز بسیار مهم، یعنی جمعهٔ صلیب ، ما باید به تفکر عمیق دربارهٔ درکمان از خدا، ماهیت اطاعت، چگونگی شناخت ارادهٔ خدا، و چگونگی کارکرد کتابمقدس بپردازیم.
اما مهمتر از همه این است: چرا عیسی مانند اسحاق به خانه برنگشت؟