نان روزانه

کلام امروز: نحمیا ۶: ۱۶ | مطالعهٔ کتاب مقدس: نحمیا ۶

استقامت نحمیا

«همهٔ امت‌هایی که مجاور ما بودند این را دیدند، در نظر خود بسیار پست شدند و دانستند که این کار از جانب خدای ما معمول شده است.»

نحمیا ۶: ۱۶

 

به احتمال بسیار سنبلط و طوبیا همان مردانی هستند که در کتاب عزرا به مخالفت بر می‌خیزند (۴: ۲۳-۷) و کار بازسازی اورشلیم را متوقف می‌کنند. سنبلط والی سامره، طوبیا اهل منطقه‌ای در شرق رود اردن و جشم عربی احتمالاً صاحب منصبی در جنوب اورشلیم بود. آنها همهٔ توان خود را به‌کار گرفته بودند تا ساکنان یهودا را از بازسازی شهر باز دارند. آنان با لشکر و قوای بسیار نتوانسته بودند نحمیا را از کاری که خدا بدو سپرده بود بازدارند (۴: ۱۳-۱۵). از‌این‌رو، قصد آن کردند که با مکر و نیرنگ او را از کار بیندازند. (۶: ۲)

پاسخ نحمیا به نامهٔ پرمَکرشان، به‌روشنی نشان می‌دهد که وی کاملاً به خدمت عظیم و مبارک خویش واقف بوده، می‌دانسته که آنچه دارد به‌عمل می‌آورد بسیار مهم و عظیم است و نباید حتی وقفه‌ای در آن بیندازد. (۶: ۳) از این جهت است که قوت دستان خود و همراهانش را از خدای خویش می‌طلبد (۶: ۹) و زشتی اعمال بدخواهان و تاریکی دل‌هاشان را به داوری خداوند می‌سپارد (۶: ۱۴)؛ چرا که هم کار از آن خداوند است (۶: ۱۶) و هم قوت و یاری از جانب او می‌آید، پس خود او نیز قادر است که محفوظ بدارد. از این روست که نحمیا تمامی امور این کار مهم و عظیم را گاهی به دستان رحیم و گاهی به دستان داور قدوس اسرائیل می‌سپارد.

آنچه از عملکرد و شخصیت نحمیا بر ما آشکار می‌گردد، همانا استقامت و پایداری او در عملی است که خدا اراده فرموده بود از طریق او به انجام برساند. نه این فقط، بلکه او باوری عمیق داشت به آن خواندگی که در خداوند یافته بود، به‌طوری که حتی از دادن جان خویش نیز ابایی نداشت (۶: ۱۱). از این جهت بود که هیچ نیرنگ و ترسی نمی‌توانست او را از آنچه در دل داشت و با چشم ایمان می‌دید باز دارد. این به واقع همان توکل نمودن بر خداوند است، همانی که بدون شک نحمیا به هنگام دعا در خداوند یافته بود.

مطالعهٔ کتاب مقدس

نحمیا ۶: ۱۶

«همهٔ امت‌هایی که مجاور ما بودند این را دیدند، در نظر خود بسیار پست شدند و دانستند که این کار از جانب خدای ما معمول شده است.»

نحمیا ۶

دسیسه علیه نِحِمیا
۱چون سَنبَلَط و طوبیا و جِشِمِ عَرَب و دیگر دشمنان ما شنیدند که حصار را بنا کرده‌ام و هیچ شکافی در آن باقی نمانده است، هرچند هنوز درها را در دروازه‌ها بر پا نداشته بودم، ۲سَنبَلَط و جِشِم برایم پیغام فرستادند که: «بیا تا در حاکِفیریم، در دشت اونو، با یکدیگر دیدار کنیم.» اما آنان در اندیشۀ صدمه رساندن به من بودند. ۳پس قاصدان نزد ایشان فرستاده، گفتم: «من به کاری بزرگ مشغولم و نمی‌توانم فرود آیم. چرا کار حینی که آن را ترک کرده نزدتان فرود آیم، متوقف شود؟» ۴ایشان چهار بار این پیغام را برایم فرستادند و من هر بار همین پاسخ را بدیشان دادم. ۵سَنبَلَط برای پنجمین بار خادمش را با همان پیغام نزد من فرستاد و او نامه‌ای سرگشاده به دست داشت ۶که در آن نوشته شده بود: «در میان قومها گفته می‌شود، و جِشِم نیز می‌گوید که تو و یهودیان در اندیشۀ شورشید و از این روست که حصار را بنا می‌کنید. بنا بر همین گفته‌ها، تو می‌خواهی پادشاه ایشان شوی، ۷و انبیایی را نیز برگماشته‌ای تا در اورشلیم دربارۀ تو اعلام کرده، بگویند: ”در یهودا پادشاهی هست!“ حال این خبر به گوش پادشاه خواهد رسید؛ پس بیا تا با هم مشورت کنیم.» ۸پس برای او پیغام فرستاده، گفتم: «چنین چیزهایی که تو می‌گویی واقع نشده است، بلکه آنها را از فکر خود ابداع کرده‌ای.» ۹زیرا آنان جملگی قصد ترسانیدن ما داشتند و می‌گفتند: «دستهای ایشان سست خواهد شد و کار به انجام نخواهد رسید.» پس حال خدایا، دستهای مرا قوی ساز.
۱۰روزی به خانۀ شِمَعیا، پسر دِلایا، پسر مِهیطَبئیل، رفتم که در بر خویشتن بسته بود. مرا گفت: «بیا تا در خانۀ خدا، درون معبد، با یکدیگر دیدار کنیم، و درهای معبد را ببندیم، چراکه برای کشتن تو می‌آیند. آری، شبانگاهان برای کشتن تو می‌آیند.» ۱۱گفتم: «آیا مردی همچون من بگریزد؟ یا کسی همچون من به درون معبد برود تا زنده بماند؟ نخواهم رفت.» ۱۲پس دریافتم که خدا او را نفرستاده بود، بلکه از آنجا که طوبیا و سَنبَلَط اجیرش کرده بودند، آن‌گونه بر ضد من نبوّت می‌کرد. ۱۳او بدین منظور اجیر شده بود که من بترسم و با انجام این کار گناه ورزم، و ایشان بتوانند مرا بدنام کرده، رسوا سازند. ۱۴ای خدای من، طوبیا و سَنبَلَط را به سبب این اعمالشان به یاد دار، و نیز نوعَدیای نبیه و دیگر انبیایی را که می‌خواهند مرا بترسانند.
تکمیل حصار
۱۵پس حصار در روز بیست و پنجم از ماه ایلول، در پنجاه و دو روز تکمیل شد. ۱۶چون همۀ دشمنان ما این را شنیدند و تمام اقوام همسایه این را دیدند، در نظر خویش بسیار پست شدند، چراکه فهمیدند این کار به مدد خدای ما به انجام رسیده است. ۱۷همچنین در آن روزها بزرگان یهودا، نامه‌های بسیار برای طوبیا می‌فرستادند و نامه‌های طوبیا بدیشان می‌رسید، ۱۸چراکه بسیاری در یهودا با او به سوگند بیعت کرده بودند، زیرا او داماد شِکَنیا پسر آرَح بود، و پسرش یِهوحانان نیز دختر مِشُلّام پسر بِرِکیا را به زنی گرفته بود. ۱۹آنها از اعمال نیکوی او در حضور من می‌گفتند و سخنان مرا به او می‌رساندند. اما طوبیا نامه‌ها می‌فرستاد تا مرا بترساند.

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.